یازان

معنی کلمه یازان در لغت نامه دهخدا

یازان. ( نف ، ق ) صفت بیان حالت از یازیدن. حمله کنان و دست درازکنان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آهنگ کنان. ( فرهنگ اسدی ). قصدکنان. قصدکننده. آهنگ کننده. متمایل. یازنده :
که بودند یازان به خون پدر
ز تنهای ایشان جدا کرد سر.فردوسی.همی بود بهرام خشتی به دست
چنان چون بود مردم نیم مست.فردوسی.نرستند جز اندک از دست اوی
به خون بود یازان سرمست اوی.فردوسی.جهان را به مردی نگهداشتند
یکی چشم بر تخت نگماشتند.
نبودند یازان به تخت کیان
همان بندگی را کمر بر میان.فردوسی.به پیری سوی گنج یازان تر است
به مهر و به دیهیم نازان تر است.فردوسی.چو نزدیکتر گشت با خنگ عاج
همی بود یازان به پیرایه تاج.فردوسی.هنر هر چه بگذشت بر گوش اوی
بفرهنگ یازان شدی هوش اوی.فردوسی.ز همه خوبان سوی تو بدان یازم
که همه خوبی شد سوی رخت یازان. شهره آفاق ( از فرهنگ اسدی ).تا نگیرد بازیازان کش خرامیدن ز کبک
تا نیاموزد خرامان کبک نازیدن ز باز.سوزنی.گر ابر نه در دایگی طفل شکوفه است
یازان سوی او از چه گشوده ست دهان را.انوری.گفتی برهانمت ز عطار
شد عمر و دلت نبود یازان.عطار.همچو شاخ بید یازان چپ و راست
که ز بادش گونه گونه رقصهاست.مولوی ( مثنوی ).- دست یازان ؛ دست درازکننده :
وصل تو درون پاک خواهد
پاکی سوی تست دست یازان.عطار. || بالان. بالنده :
هم از پشت او داور کردگار
درختی نو آورد یازان به بار.فردوسی.تازان چون کبک دری در کمر
یازان چون سروسهی در چمن.فرخی.سرو و چنار یازان در هر چمن ولیک
باحسن و زیب قد تو سرو و چنار نیست.مسعودسعد.این دره صدف شاهی و ثمره شجره خانی یازان و نازان گشت و یقین دانست که بر امتداد ایام در باغ عدالت نهالی مثمر و دوحه ای سایه گستر خواهد بود. ( تاریخ غازانی ص 7 ). || کشیده شده. کشیده. ممتد. در حال کشیده شدن. دراز شده :
زمیدان آتشی سوزان برآمد
چو زرین گنبدی بر چرخ یازان.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).

معنی کلمه یازان در فرهنگ معین

(ص فا. )۱ - قصدکنان . ۲ - در حال اندازه - گیری .

معنی کلمه یازان در فرهنگ عمید

۱. خواهان.
۲. قصدکننده، آهنگ کننده.
۲. رشدکننده.
۳. خرامنده.
۴. طولانی، دراز، بلند: قدت باد یازان چو سرو سهی / رُخت باد خرم چو برگ سمن (بهار: ۴۰۷ ).
۵. (قید ) درحال خرامیدن.

معنی کلمه یازان در فرهنگ فارسی

یازنده، درحال یازیدن، به معنی کشیده وبلند
( صفت ) ۱- قصد کنان . ۲- متمایل خواهان .

معنی کلمه یازان در ویکی واژه

قصدکنان.
در حال اندازه - گی

جملاتی از کاربرد کلمه یازان

پس از جنگ میهنی بالاشوف در مأموریت‌های دیپلماتیک مهم شرکت داشت. بین سالهای ۱۸۱۹ و ۱۸۲۸، او به عنوان فرماندار جنگی اورل ، تولا ، ریازان ، تامبوف و ورونژ خدمت کرد. در ۲۳ سپتامبر ۱۸۳۴ بالاشوف از مقام خود استعفا داد. او در ۸ مه ۱۸۳۷ در راه خود به کرونشتات درگذشت.
هم از پشت او روشن کردگار درختی برآورد یازان به بار
ز خوی دیر صلح فتنه سازان بپرس از من ، مپرس از بی نیازان
الکساندر الکساندروویچ ریازانتسف (روسی: Александр Александрович Рязанцев؛ زاده ۵ سپتامبر ۱۹۸۶) بازیکن فوتبال اهل روسیه است.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال نفتچی باکو، باشگاه فوتبال توران توووز، باشگاه فوتبال گویازان قزاق، باشگاه فوتبال کپز، باشگاه فوتبال قره‌باغ، و باشگاه فوتبال انرگتیک اشاره کرد.
نصرت سوی تو یازان دولت بر تو تازان وز طلعت تو نازان میرانِ بلنداختر
اِلدار ریازانوف (روسی: Эльда́р Алекса́ндрович Ряза́нов؛ ۱۸ نوامبر ۱۹۲۷– ۳۰ نوامبر ۲۰۱۵) کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و هنرپیشه اهل کشور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود.
هر هنگامم از بزم مینو آئین سرکارش فرمان بازگشت افتاد، نماز اندیش و نیازانگیز کوی امید که بهشت جاوید است خواهم شد.
الهی ذکر تو بهرهٔ مشتاق است و روشنایی دیده و دولتی جان و آیین جهان یک ذرّه فزودن به دوستی از دو جهان است یک لحظه با دوست خوشتر از جان است پس یک نفس با دوست ملک جاودان است، عزیز آن بنده که سزاوار آنست این چه کار است که بی نام و نشان است، شغل بنده است واز بنده نهان است، رفیقی از آن بی طاقت و به آن یازان است و او که طالب آنست در میان آتش نازان است.
سرو یازان بین که گویی زین جهان لعبتی پیش سلطان در قبای آن جهانی آمدست
شهر اسکوپین (به روسی: Скопин) در کشور روسیه و در اوبلاست ریازان واقع شده‌است.
گفت: ابتدای کارها از خداست و بازگشت همه بخدا، یعنی درآمد هر چیز از قدرت او و بازگشت همه بحکم او، اوّل اوست و آخر او ازل بتقدیر او و ابد بقضای او. حدوث کاینات بامر او فنای حادثات بقهر او میان این و آن مراتع فضل او و شواهد نعمت او هر که را در ازل رقم سعادت کشیدند در مراتع فضل شاکر نعمت آمد و راضی بقسمت. بزبان ذاکر و بدل شاکر و بجان صافی و معتقد. و هر که در ابتدا حکم شقاوت رفت بر وی، خراب عمر گشت و مفلس روزگار و بد سرانجام آلوده دنیا و گرفته حرام و بسته لعب و لهو. چنین خواست بوی لم یزل تا باز برد او را با حکم ازل و نبشته روز اول اینست که رب العالمین گفت: إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا و یقال موعود المطیع الفرادیس العلی و موعود العاصی الرحمته و الرضا و الجنّة لطف الحق و الرحمة وصف الحق فاللطف فعل لم یکن ثمّ حصل و الوصف نعت لم یزل. بو بکر واسطی گفته: مطیعان حمالان‌اند و حمالان جز باری ندارند و این درگاه بی‌نیازان است و عاصیان مفلسان‌اند جز افلاسی ندارند و این بساط مفلسان است ای خداوندان طاعت نگویم طاعت مکنید تا قرآن را گمانی غلط نیوفتد، چندان که توانید و طاقت دارید طاعت بیارید، پس از روی نیستی همه بگذارید که مطیع و طاعت دو بود و این بساط یگانگی است و ای خداوندان زلت دل تنگ مدارید که این بار معصیت هم بار اوست چنان که طاعت بار اوست اما طاعت بگذارند و معصیت بردارند و گذاشتن فعل تو است برداشتن فعل او.
۲۶ سپتامبر ۱۹۳۷-تا پیش از این ریازان جزئی از استان‌های مسکو و ورونِژ بود.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال ریازان اشاره کرد.
استان ریازان (به روسی: Ряза́нская о́бласть تلفظ: ریازانسکایا اُبلاست) یکی از واحدهای فدرالی فدراسیون روسیه است که جزئی از ناحیه فدرالی مرکزی محسوب می‌شود.
ز عهدی کز تحکم بر قلم داشت نفاذ تیغ یازان گشت مغرور
بی نیازانیم، ما را ناز بالش گو مباش غنچه خسبانیم، زانو متکای ما بس است
از ایران برفتیم تا پیش گنگ ندیدیم جز چنگ یازان به جنگ