معنی کلمه یاز در لغت نامه دهخدا
به چاه سیصدیازم چنین من از غم او
عطای میر رسن ساختم ز سیصدیاز.شاکر بخاری.کمندش بیاورد هشتادیاز
به پیش خود اندر فکندش دراز.فردوسی.ارش پنجصد بود بالای او ( سد اسکندر )
چو نزدیک صد یاز پهنای او.فردوسی.گرازان بیامد بسان گراز
درفشی برافراخته هشت یاز.فردوسی.یکی خانه دیدند پهن و دراز
برآورده بالای او چند یاز.فردوسی.مرحوم دهخدا در یکی از یادداشتهای خود درباره معنی اخیر «یاز» چنین نوشته اند: در لغت نامه ها در معانی این کلمه از جمله ارش را آورده اند و ظاهراً غلط است. کلمه ای که به معنی ارش است «باز» با باء موحده است نه یاز با یاء تحتانی. سوزنی شاعر برای نمودن قوت طبع در قصایدخود معمولاً کلمه ای را در معانی مختلف آن پیاپی قافیه می کند و از آن جمله همین کلمه باز است در ابیات زیر:
دم منازعت توشها که یارد زد
در مخالفت تو که کرد یارد باز
که خواند تخته عصیان تو که در نفتاد
ز تخت پنجه پایه بچاه پنجه باز