یادر

معنی کلمه یادر در لغت نامه دهخدا

یادر. [ دَ ] ( اِ ) نام روز دوازدهم تیر ماه است و در آن روز جشن سازند. ( برهان ) ( آنندراج ). اما چنین جشنی در آثار الباقیه بیرونی فصل «القول علی ما فی شهور الفرس من الاعیاد» ص 215 به بعد نیامده و ممکن است مصحف «[ دی ] به آذر ]» ( روز هشتم هر ماه شمسی ) یا «باد» ( روز بیست و دوم هر ماه شمسی ) باشد. برهان همین کلمه را به صورت «یاور» ( روز دهم هر ماه ) نیز آورده است. ( ازحاشیه برهان چ معین ).

معنی کلمه یادر در فرهنگ فارسی

نام روز دوازدهم تیرماه است و در آن روز جشن سازند برهان همین کلمه را بصورت یاور نیز آورده است

جملاتی از کاربرد کلمه یادر

در این دوران بود فریادرس را معنیی جویا به گوش هر که فریادت رسد فریادرس باشد
ای چاره ما بر من بیچاره ببخشای فریادرس بنده تو و رحمت تو بس
حسن هرجا دست بیداد تجلی واکند نیست جز حیرت‌کسی‌، فریادرس آیینه را
، ایجاد فرهنگ پیادرو در شهروندان
این خود بیان علم است و تحقیق عبارت، امّا بیان فهم بزبان اشارت آنست که پیر طریقت گفت چون او را از ارادت پرسیدند، گفتا: «نفسی است میان علم و وقت، در ناحیه ناز، در محله دوستی، در سرای نیستی، چهار حد دارد آن سرای: یکی با آشفتگان شود، یکی با غریبان، سدیگر با بیدلان، چهارم با مشتاقان. آن گه گفت: ای مهربان فریادرس! عزیز آن کس کش با تو یک نفس. ای یافته و یافتنی! از مرید چه نشان دهند جز بی‌خویشتنی! همه خلق را محنت از دوریست، و مرید را از نزدیکی! همه را تشنگی از نایافت آب، و مرید را از سیرابی! الهی! یافته میجویم! با دیده ور میگویم! که دارم چه جویم که بینم چگویم! شیفته این جست و جویم! گرفتار این گفت و گویم:
خوشه‌های خشم او در سال ۱۹۳۹ منتشر شد و جایزه پولیتزر را از آن خود کرد. استاین‌بک به سبب خلق این آثارش جایزهٔ نوبل سال ۱۹۶۲ را برد. از نوشته‌های دیگر او به چمنزارهای بهشتی، به خدایی ناشناس، تورتیلافلت، دره دراز، ماه پنهان است، دهکدهٔ ازیادرفته، کره اسب کَهَر، شرق بهشت، مروارید و پنجشنبهٔ شیرین می‌توان اشاره کرد.
بادپیمایی است صائب ناله بی فریادرس چون جرس بیهوده نالیدن نمی آید ز من
تا از تو دلبر مانده ام بی خواب و بی خور مانده ام چون در غمت درمانده ام، درمانده را فریادرس
پیاده برفتی ز پیش و ز پس کجا بود در جنگ فریادرس
خطابم باتو و با هیچکس نیست که جز تو هیچکس فریادرس نیست
روز آمد کز شبت به فریاد رسم فریاد مرا ز دست فریادرسان
همه باژبان را بکشته ست پاک تو فریادرس گرنه آمد هلاک