یاد
معنی کلمه یاد در لغت نامه دهخدا

یاد

معنی کلمه یاد در لغت نامه دهخدا

یاد. ( اِ ) ذُکر. ذُکرة. تذکار. اندیشه. تذکر. نام و نشان. ذکر باقی و جاودان. ذکر و نقل نام :
تا تازه کرد یاد اوائل بدین خویش
تا زنده کرد مذهب یونانیان بخود.دقیقی.به ایران همه خوبی از داداوست
کجا هست مردم همه یاد اوست.فردوسی.شهنشاه بهرام داماد تست
به هر کشوری زین سپس یاد تست.فردوسی.دگر شارسان اورمزد اردشیر
که گردد ز یادش جوان مرد پیر.فردوسی.سر از راه پیچیده و داد نی
ز یزدان و نیکی به دل یاد نی.فردوسی.گر افزون شود دانش و داد من
پس از مرگ روشن شود یاد من.فردوسی.تو فرزند خوانش نه داماد من
بدو تازه کن در جهان یاد من.فردوسی.چو از یاد یزدان بپرداختند
بر آن نامدار آفرین ساختند.فردوسی.گیاه در و دشت تو سبز باد
مبادا ز تو بر دل یوز یاد.فردوسی.چنان بد که ضحاک خود روز و شب
به یاد فریدون گشادی دو لب.فردوسی.اگر همنبرد تو باشد پلنگ
بدرد بر او پوست از یاد جنگ.فردوسی.کتابهای یونان از یاد او خالی اند. ( التفهیم ص 193 ).
وقت خزان بیادرزان شد دلم فراخ
وقت بهار شاد به سبزه و گیا شدم.ناصرخسرو.ز یاد مرگ غافل چون نشینی
چو با افتادگان آخر قرینی.ناصرخسرو.و هر گاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند هر آینه مقابح آن را به نظر بصیرت بیند... و با یاد آخرت الفت گیرد... ( کلیله و دمنه ).
چون بیاد مارسی دستی بگرد خود برآر
گر همه سنگی به دست آید ترا آن هم فرست.خاقانی.از جفتی غم به یاد غصه
دل حامله گران ببینم.خاقانی.گفتی که دهان به هفت خاک آب
از یاد خسان بشوی شستیم.خاقانی.نوا سازی دهندت باربد نام
که بر یادش گوارد زهر در جام.نظامی.هر چه نه گویای تو خاموش به
هر چه نه یاد تو فراموش به.نظامی.چند حدیث فلک و یاد او
خاک تهی بر سر پرباد او.نظامی.منم یاری که بر یادت شب و روز
جهان سوزم به فریاد جهانسوز.نظامی.

معنی کلمه یاد در فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - حافظه ، ذهن . ۲ - آموزش ، تعلیم . ۳ - بیداری . ۴ - اندیشه ، فکر. ۵ - خاطر. ، ~ کسی دادن کسی را آموزس دادن .
(پس . ) دارای معنی قبول فعل : بنیاد، فریاد، زامیاد.

معنی کلمه یاد در فرهنگ عمید

۱. حافظه، ذهن.
۲. خاطره.
* یاد آمدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] به خاطر آمدن.
* یاد آوردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی ) = * به یاد آوردن
* یاد دادن: (مصدر متعدی )
۱. آموختن کاری به کسی، تعلیم دادن.
۲. [قدیمی] یادآوری کردن.
* یاد داشتن: (مصدر متعدی )
۱. به خاطر داشتن.
۲. بلد بودن، آگاه بودن.
۳. [قدیمی] از بر داشتن.
* یاد رفتن: (مصدر لازم ) [قدیمی] صحبت کردن دربارۀ کسی.
* یاد کردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی]
۱. بیان کردن.
۲. به خاطر آوردن.
۳. طلب کردن.
* یاد گرفتن: (مصدر متعدی )
۱. آموختن، فراگرفتن کاری.
۲. از بر کردن.
* از یاد بردن: فراموش کردن.
* از یاد رفتن: فراموش شدن.
* به یاد آوردن: به خاطر آوردن.

معنی کلمه یاد در فرهنگ فارسی

دارای معنی قبول فعل بنیاد فریاد زامیاد.

معنی کلمه یاد در فرهنگ اسم ها

اسم: یاد (دختر) (فارسی) (تلفظ: yād) (فارسی: ياد) (انگلیسی: yad)
معنی: خاطره، حافظه، یادآوری، ( درقدیم ) بر زبان آوردن نام خدا، ذکر، ( در قدیم ) بر زبان یا به قلم آوردن نام کسی، ذکر نام، ( در قدیم ) بیداری

معنی کلمه یاد در دانشنامه عمومی

یاد (آلمان). یاد ( به آلمانی: Jade ) یک شهر در آلمان است که در وزرمارش واقع شده است. یاد ۵٬۹۱۳ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه یاد در فرهنگ معین

معنی کلمه یاد در ویکی واژه

ricordo
دارای معنی قبول فعل: بنیاد، فریاد، زامیاد.
حافظه، ذهن.
آموزش، تعلیم.
بیدا
اندیشه،
خاطر. ؛ ~ کسی دادن کسی را آموزس دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه یاد

به فرض مغرب اگر یاد هیات تو نماید چو لقمه بند شود مهر در دهانش و لرزد
صد غم ز غم پیاله ستاند به یاد من صد غصه تیغ تیز کند در عناد من
این سازمان تقریباً ۶۵۰۰ نفر عضو در بریتانیا و ایالات متحده که معماران و طراحان حرفه‌ای در سینما، تلویزیون و صنایع بازی می‌باشند دارد. بفتا هیچ کمک مالی از دولت دریافت نمی‌کند و با کمک بنیادها و مشارکت شرکت‌های بزرگ بودجه خود را تأمین می‌کند.
ناله‌ام خواهد رهاند از قید هستی چون سپند عاقبت فریاد من فریادرس باشد مرا
چه جای زر، که در انصاف بخل می ورزند ز بی مروتی اهل این زمان فریاد
در غم فردا سرآمد شادی امروز ما یاد شنبه تلخ بر طفلان کند آدینه را
شد عقل ما عقیم ز بس با تغافلیم فریاد ازبن تغافل و عقل عقیم ما
من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم اما نمی‌دانم که بعد از این، کسی یادم کند یا نه
در نامه چو من شرح فراق تو نویسم خون گرید و فریاد کند خامه ز دستم
سرودشان دویدندش ازچپ و راست زنه پرده ی چرخ فریاد خاست
گذر کن زشیرین لبان حجاز بیاد آر فرهاد و پرویز را
اعتیاد به عشق تنها باعث ایجاد احساسات ناخوشایند بعد از جدایی نمی شود بلکه می تواند آینده و دوام رابطه ای را که اکنون در آن هستید نیز تهدید کند.