یابر. [ ب ِ ] ( اِ ) دهی و زمینی که سلاطین در وجه معیشت ارباب استحقاق و غیره دهند و به ترکی سیورغال خوانند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) : کمترین یابری از احسانت ملک فغفور و قیصر و رای است.علی شطرنجی.
معنی کلمه یابر در فرهنگ معین
(ب ) (اِ. ) زمین یا دهی که پادشاه برای امرار معاش به کسی می داد.
معنی کلمه یابر در فرهنگ عمید
ده یا آب و زمینی که پادشاه برای مدد معاش به کسی واگذار کند.
معنی کلمه یابر در فرهنگ فارسی
دهی و زمینی که سلاطین در وجه معیشت ارباب استحقاق و غیره دهند و بترکی سیورغال خوانند .
معنی کلمه یابر در ویکی واژه
زمین یا دهی که پادشاه برای امرار معاش به کسی میداد.
جملاتی از کاربرد کلمه یابر
حاصل من از تهی چشمی زوصلش حسرت است همچو صیادی که از دریابرآرد دام خشک
چشمه نوش نوخطان مهر گیابر آورد چشمه چشم عاشقان خار بلا بر آورد
این روستا در دهستان ضیابر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۴ نفر (۳۴خانوار) بودهاست.
گیابر در و دشت تو سبز باد مباد از تو هرگز دل یوز شاد
این روستا در دهستان ضیابر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۲۸ نفر (۱۵۷خانوار) بوده است.
چو آمد به نزدیک خرگاه شاه برآن بد که آیابر آن نیکخواه
اعضب، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کارون در استان خوزستان ایران است.که مالکان ان روستا برادران باوی با نام های میجرو یابر باوی میباشند
باز خواهد کرد اطفال نباتی را زشیر دایه یابر خریف اینک سیه پستان شده
آسیابرک ، روستایی از توابع بخش دیلمان شهرستان سیاهکل در استان گیلان ایران است.
یکی بادپا برق هامون نورد زمینکوب و دریابر اندر نبرد
این روستا در دهستان ضیابر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳۳ نفر (۷۲خانوار) بودهاست.
خلعتی کز بس ضیابر آفتاب آرد شکست پیکری کز بس بها بر آسمان نازد زمین