گیله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) نام جایی و مقامی است. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ شعوری ) ( آنندراج ). گیله به مفهوم جا و مقامی خاص یافته نشد. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). || ( اِ ) نام گل است. یعنی اصل گل سرخ که نسترن باشد. ( یادداشت به خط مؤلف ). || گیسوگونه ای که موی آن از ورق به رنگ زر برند و بر سر عروسان آویزند، چون گیسوان از طلا. ( یادداشت به خط مؤلف ).
معنی کلمه گیله در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- نسترن . ۲- گیسو مانندی که موی آن را ازورقی برنگ زر برند و بر سر عروسان آویزند . نام جایی ومقامی است . گیله بمفهوم جاو مقامی خاص یافته نشد . یا نام گل است . یعنی اصل گل سرخ که نسترن باشد . یا گیسو گونه ای که موی آن از روق برنگ زر برند و سر عروسان آویزند . چون گیسوان از طلا .
معنی کلمه گیله در ویکی واژه
نیاهندوایرانی گلیه وجه اشتقاق آن با گیل٬ گلان٬ گیلان محرز است ولی به گویش شمالی تعلق ندارد از اصطلاحات گویش بهاری است. به زبان فارسی زیاد٬ خارج از اندازه٬ زمانی صرف میشود که انتظار غیره منتظره باشد مثلا سفارش کرده باشی کمی از باغ انگور بیاورند ولی در عمل مشاهده نمایی یک سبد سر پر انگور برایت آورده باشند؛ این تعارف غیرعادی گیلّه نامیده میشود.
جملاتی از کاربرد کلمه گیله
گور زینبیمون اشگیله آهین پیرامننده دشمن سپاهین
آنچه در این متن کشتی «اضطرار» یا «دیلم وار» نامیده شده، همان کشتی گیله مردی است و قدیمیترین
گیله، کافتاده صفاهان ز صفا یا همه شر شده شروان چکنم؟!