گیره
معنی کلمه گیره در لغت نامه دهخدا

گیره

معنی کلمه گیره در لغت نامه دهخدا

گیره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) اسم آلت مشتق است. مرکب از: گیر ( گرفتن ) + ه پسوند مکان و آلت. ( از حاشیه برهان چ معین ). || سبد کوچک را گویند و آن ظرفی است که از چوب و نی و گیاه و امثال آن بافند. ( برهان قاطع ). سبد خرد که در آن میوه نمایند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ شعوری ). || آنچه بگیراند. مخفف آتش گیره. آنچه بدان آتش را بگیرانند و مشتعل سازند. فروزینه. ( یادداشت به خط مؤلف ). چخماخ. آتش زنه. ( برهان ). || آلت چوبی یا فلزی که بدان رخت شسته را به طناب دربندند، تا باد و نظایر آن نبرد. ( یادداشت مؤلف ). || آلت فلزین که برای اتصال دادن اوراق کاغذ به کار برند و بدان صفحات را به هم پیوند دهند. ( یادداشت مؤلف ). || آلت فلزی دوشاخه مانند که زنان به کمک آن تارها و دسته های موی سر را به جانبی که خواهند برند و ثابت نگه دارند. || آلت فلزی که برای برآوردن میخ و بریدن سیم یا برگرفتن اشیاء به کار رود. گازانبر. انبردستی. کلبتین. ( یادداشت به خط مؤلف ). || انبری که جرّاحان بدان شریان بریده را گیرند تا زیاد خون ندود. ( یادداشت به خط مؤلف ). || نوعی از آلت و دستگاه کار صنعتگران باشد. ( فرهنگ نظام ). آلتی که نجاران و آهنگران را باشد و آن عبارت است از دو قطعه آهن شبیه به دو دهانه گازانبر که بر پایه ای استوار است و یکی ا ز آن دو ثابت و دیگری متحرک است و چون خواهند که قطعه آهن یا چوبی را برای بریدن یا سوهان کردن و جز آن ثابت نگه دارند آن را میان دو دهانه گذارند و فاصله ٔاین دو دهانه را با گرداندن لوله آهنی که از سر تابن شیار مارپیچ دارد و از ثقبه هر دو قطعه آهن دهانه های آن عبور کرده است اندک و بسیار کنند تا شی رادر میان گیرد و بفشارد و استوار نگه دارد. رجوع به گیره پیچ شود. || چنگال دوشاخه دهان جانوران. ( لغات فرهنگستان ایران ) . || فنری نیم دایره به قطر ساق پا که دوچرخه سواران بر کعب خود بنهند تا دم شلوار را گردپا نگه دارد و به زیر چرخ گیر نکند. || قسمتی از آلت در باشد. گیره در. ( یادداشت به خط مؤلف ).

معنی کلمه گیره در فرهنگ معین

(رِ ) (اِ. ) وسیله ای برای گرفتن و نگه داشتن چیزی .

معنی کلمه گیره در فرهنگ عمید

۱. ابزاری که برای نگه داشتن، فشار دادن، و یا گرفتن چیزی به کار می رود، انبر.
۲. وسیله ای چوبی، فلزی، یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله.
۳. وسیله ای برای جمع کردن یا نگه داشتن موی سر.
۴. وسیله ای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم.
۵. (پزشکی ) وسیله ای برای بستن رگ و مانند آن.

معنی کلمه گیره در فرهنگ فارسی

آلتی که چیزی رابگیردونگاهدارد، انبرکوچک
۱ - (اسم ) ظرفی که از چوب و نی و گیاهان بافند سبد کوچک . ۲ - آنچه بدان آتش را بگیرانند آتش زنه . ۳ - آلتی چوبین یا فلزی که بدان جامه های شسته را به طناب بندند تا باد آنها را نبرد . ۴ - آلتی فلزی که برای اتصال دادن اوراق کاغذ بکار برند و بوسیل. آن صفحات را بهم پیوند دهند . ۵ - آلتی فلزی دو شاخه مانند که زنان بوسیل. آن تار ها و دسته های موی سر خود را بطرفی که خواهند برند و ثابت نگهدارند . ۶ - گازانبر . ۷ - انبری که جراحان بدان رگ بریده را نگه دارند تا زیاد خون جریان نیابد . ۸ - آلتی که نجاران و آهنگران بکار برند و آن عبارتست از دو قطع. آهنی شبیه بدو دهان. گاز انبر که روی پایه ای نصب شده . یکی از آن دو متحرک و دیگری ثابت است . چون خواهند که قطعه ای آهن یا چوبی را برای بریدن یا سوهان کردن ثابت نگهدارند آنرا میان دو دهانه گذارند و فاصل. این دو دهانه را با گرداندن لول. آهنی که از سر تا بن شیار های مارپیچ دارد و از سوراخ هر دو قطع. آهن دهانه های آن عبور کرده است اندک و بسیار کنند تا شئ را در میان گیرد و بفشارد و استوار نگهدارد گیره پیچ . ۹ - چنگال دو شاخ. دهان جانوران . ۱٠ - فنری نیم دایر. بقطر ساق پا که دوچرخه سواران بر کعب پای خود نهند تا دم شلوار را گرد پا نگهدارد و بزیر چرخ گیر نکند . ۱۱ - آلتی که بوسیل. آن لنگ. در را بچهارچوب ثابت کنند . گیره پیچ . ( اسم ) گیره ایست که دهانه اش با پیچ بسته و باز میشود . قطع. فلز را برای سوهان کردن دم دهان. آن گذارند و با پیچ محکم کنند و آن اقسامی دارد : پایی : دستی میزی .

معنی کلمه گیره در دانشنامه عمومی

گیره (ابزار). گیره شامل دامنهٔ وسیعی از ابزارها می شود که در صنعت، پزشکی کاربردهای بسیاری دارند و کار اصلی آنها نگه داشتن یک جسم در یک وضعیت خاص است. گیره پوره و پورا بسیار کاربردی به انگلیسی engineer’s vise یک ابزار محکم نگهداشتن قطعه کار به منظور انجام کارهایی مانند سوهان زدن ، سوراخ کردن و بریدن با اره ، پرس قطعه و شبیه به اینهاست. گیره مکانیکی، بر اساس یک مکانیزم پیچ و مهره در ابعاد بزرگ و یا ریل دنده کار میکند. گیره مکانیکی دارای ۲ فک است. یک فک ثابت و یک فک قابل تنظیم که روی ریل و یا ریل دنده توسط نیروی دستگیره و پیچ قادر به حرکت است. قطعه کار بین ۲ فک قرار گرفته و توسط جلو راندن فک قابل تنظیم، محکم میشود. گیره های مکانیکی دارای انواع و اندازه های مختلفی هستند. گیره های دستی روی میز کارگاه به صورت ثابت بسته نمیشوند. اما گیرههای میزی با پیچ روی میز بسته شده و جای ثابتی دارند. گیره های میزی و گیره های ماشین ابزار معمولاً از چدن ساخته میشوند. غالباً برای آنکه اثر فکها روی قطعه کار باقی نماند؛ فکها را پوشش آلومینیم میدهند. گیره مکانیکی از مهمترین ابزار هر کارگاه نجاری و آهنگری و تقریباً همه کارگاه های صنعتی است.
گیره (جانورشناسی). گیره ها ( به انگلیسی: Clamp ) ساختار اصلی اتصال تک زادویسان ( Polyopisthocotylean ) هستند. این کرم های انگل نابجا، دارای تعداد متغیری گیره بر روی هاپتور خود ( اندام چسبندگی پشتی ) هستند. هر گیره به ماهی میزبان، به طور کلی به آبشش آن متصل است. گیره ها شامل عناصر اسکلروتین شده به نام اسکلریت و ماهیچه ها هستند. ساختار گیره ها با توجه به گروه های موجود در monogeneans Polyopisthocotylean متفاوت است. میکروکوتیلیدها گیره های نسبتاً ساده ای دارند، در حالی که گاستروکوتیلیدها گیره های پیچیده تری دارند.
گیره (درودگری). گیره در درودگری به وسیله ای گفته می شود که از آن برای ثابت نگاه داشتن قطعات درودگری به یک میز کار استفاده می شود. این باعث آسان تر شدن کار بر روی قطعات درودگری ( معمولاً چوبی ) می شود.
گیره ها معمولاً فلزی هستند و به شکل قلاب ساخته می شوند.
گیره (دریانوردی). در دریانوردی «گیره» وسیله ای برای ثابت نگهداشتن طناب است.
• گیره شاخدار گیره ای قدیمی است که از دو شاخ کنار هم و موازی با عرشه یا محور دکل قرار می گیرد. گیره شاخدار به کف عرشه یا دکل وصل می شود و شبیه سندان است.
• گیره بادامکی از یک یا دو بادامک فنردار پدید آمده که طناب را نگه می دارند. با این گیره می توان طناب را به آسانی تنظیم کرد و با فشار، به سرعت آزاد کرد.
• گیره قفل دار، خط مهار را با شکاف Vمانند نگه می دارد.
• گیره دندانه دار که در آن طناب بین دو قطعه ثابت دندانه دار نگه داشته می شود. چنین گیره ای ( به شکل غیر معقولی ) شبیه دو پوسته صدف است که پشت آنها روبروی هم قرار دارند. با اینکه گیره دندانه دار، محکم تر از گیره بادامکی است اما در آن، آزاد شدن طناب، تحت فشار، سخت تر است.
گره گیره دریانوری، طناب را به گیره نگه می دارد.
معنی کلمه گیره در فرهنگ معین
معنی کلمه گیره در فرهنگ عمید
معنی کلمه گیره در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گیره در دانشنامه عمومی
معنی کلمه گیره در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه گیره

معنی کلمه گیره در ویکی واژه

وسیله‌ای برای گرفتن و نگه داشتن چیزی.

جملاتی از کاربرد کلمه گیره

زمونهْ مره هَرْ دَمْ کشاکش گیره گاهی به خشی، گاهی به ناخش گیره
ساقیا کف گیره یی ساز از مژه از پیِ برچیدنِ خاشاکِ می
شوق احرام زمین بوس تو هر شب می کند سنبلستان خاک را از طره شبگیرها
چنان از دیده ریزم اشک خونین که گیتی سر بسر سیلابه گیره
گر تن خاکی غلیظ و تیره است صیقلش کن زانک صیقل‌گیره است
جام های خسروانی ساقیا بر گیرهین زانکه مطرب راه های خسروانی بر گرفت
در خفیه گرنه عزم خروجست باغ را چون آبگیرها همه پر تیغ و جوشنست
هر که زندگانی کنهْ وا نَخچیره وی باغه کنارْ چَرهْ، نَخچیرْ ره گیره
بس شیرگیرها که ز هم شیرشان درید صیادها شدند شکار شکارها
شقایقْ خُوشهْ پاره حنٰا بئیره زَمُونهْ جوُونی ره آیی سَرْ گیره