گیره
معنی کلمه گیره در فرهنگ معین
معنی کلمه گیره در فرهنگ عمید
۲. وسیله ای چوبی، فلزی، یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله.
۳. وسیله ای برای جمع کردن یا نگه داشتن موی سر.
۴. وسیله ای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم.
۵. (پزشکی ) وسیله ای برای بستن رگ و مانند آن.
معنی کلمه گیره در فرهنگ فارسی
۱ - (اسم ) ظرفی که از چوب و نی و گیاهان بافند سبد کوچک . ۲ - آنچه بدان آتش را بگیرانند آتش زنه . ۳ - آلتی چوبین یا فلزی که بدان جامه های شسته را به طناب بندند تا باد آنها را نبرد . ۴ - آلتی فلزی که برای اتصال دادن اوراق کاغذ بکار برند و بوسیل. آن صفحات را بهم پیوند دهند . ۵ - آلتی فلزی دو شاخه مانند که زنان بوسیل. آن تار ها و دسته های موی سر خود را بطرفی که خواهند برند و ثابت نگهدارند . ۶ - گازانبر . ۷ - انبری که جراحان بدان رگ بریده را نگه دارند تا زیاد خون جریان نیابد . ۸ - آلتی که نجاران و آهنگران بکار برند و آن عبارتست از دو قطع. آهنی شبیه بدو دهان. گاز انبر که روی پایه ای نصب شده . یکی از آن دو متحرک و دیگری ثابت است . چون خواهند که قطعه ای آهن یا چوبی را برای بریدن یا سوهان کردن ثابت نگهدارند آنرا میان دو دهانه گذارند و فاصل. این دو دهانه را با گرداندن لول. آهنی که از سر تا بن شیار های مارپیچ دارد و از سوراخ هر دو قطع. آهن دهانه های آن عبور کرده است اندک و بسیار کنند تا شئ را در میان گیرد و بفشارد و استوار نگهدارد گیره پیچ . ۹ - چنگال دو شاخ. دهان جانوران . ۱٠ - فنری نیم دایر. بقطر ساق پا که دوچرخه سواران بر کعب پای خود نهند تا دم شلوار را گرد پا نگهدارد و بزیر چرخ گیر نکند . ۱۱ - آلتی که بوسیل. آن لنگ. در را بچهارچوب ثابت کنند . گیره پیچ . ( اسم ) گیره ایست که دهانه اش با پیچ بسته و باز میشود . قطع. فلز را برای سوهان کردن دم دهان. آن گذارند و با پیچ محکم کنند و آن اقسامی دارد : پایی : دستی میزی .
معنی کلمه گیره در دانشنامه عمومی
گیره (جانورشناسی). گیره ها ( به انگلیسی: Clamp ) ساختار اصلی اتصال تک زادویسان ( Polyopisthocotylean ) هستند. این کرم های انگل نابجا، دارای تعداد متغیری گیره بر روی هاپتور خود ( اندام چسبندگی پشتی ) هستند. هر گیره به ماهی میزبان، به طور کلی به آبشش آن متصل است. گیره ها شامل عناصر اسکلروتین شده به نام اسکلریت و ماهیچه ها هستند. ساختار گیره ها با توجه به گروه های موجود در monogeneans Polyopisthocotylean متفاوت است. میکروکوتیلیدها گیره های نسبتاً ساده ای دارند، در حالی که گاستروکوتیلیدها گیره های پیچیده تری دارند.
گیره (درودگری). گیره در درودگری به وسیله ای گفته می شود که از آن برای ثابت نگاه داشتن قطعات درودگری به یک میز کار استفاده می شود. این باعث آسان تر شدن کار بر روی قطعات درودگری ( معمولاً چوبی ) می شود.
گیره ها معمولاً فلزی هستند و به شکل قلاب ساخته می شوند.
گیره (دریانوردی). در دریانوردی «گیره» وسیله ای برای ثابت نگهداشتن طناب است.
• گیره شاخدار گیره ای قدیمی است که از دو شاخ کنار هم و موازی با عرشه یا محور دکل قرار می گیرد. گیره شاخدار به کف عرشه یا دکل وصل می شود و شبیه سندان است.
• گیره بادامکی از یک یا دو بادامک فنردار پدید آمده که طناب را نگه می دارند. با این گیره می توان طناب را به آسانی تنظیم کرد و با فشار، به سرعت آزاد کرد.
• گیره قفل دار، خط مهار را با شکاف Vمانند نگه می دارد.
• گیره دندانه دار که در آن طناب بین دو قطعه ثابت دندانه دار نگه داشته می شود. چنین گیره ای ( به شکل غیر معقولی ) شبیه دو پوسته صدف است که پشت آنها روبروی هم قرار دارند. با اینکه گیره دندانه دار، محکم تر از گیره بادامکی است اما در آن، آزاد شدن طناب، تحت فشار، سخت تر است.
گره گیره دریانوری، طناب را به گیره نگه می دارد.
معنی کلمه گیره در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه گیره
زمونهْ مره هَرْ دَمْ کشاکش گیره گاهی به خشی، گاهی به ناخش گیره
ساقیا کف گیره یی ساز از مژه از پیِ برچیدنِ خاشاکِ می
شوق احرام زمین بوس تو هر شب می کند سنبلستان خاک را از طره شبگیرها
چنان از دیده ریزم اشک خونین که گیتی سر بسر سیلابه گیره
گر تن خاکی غلیظ و تیره است صیقلش کن زانک صیقلگیره است
جام های خسروانی ساقیا بر گیرهین زانکه مطرب راه های خسروانی بر گرفت
در خفیه گرنه عزم خروجست باغ را چون آبگیرها همه پر تیغ و جوشنست
هر که زندگانی کنهْ وا نَخچیره وی باغه کنارْ چَرهْ، نَخچیرْ ره گیره
بس شیرگیرها که ز هم شیرشان درید صیادها شدند شکار شکارها
شقایقْ خُوشهْ پاره حنٰا بئیره زَمُونهْ جوُونی ره آیی سَرْ گیره