گیج
معنی کلمه گیج در لغت نامه دهخدا

گیج

معنی کلمه گیج در لغت نامه دهخدا

گیج. ( ص ) پریشان و پراکنده خاطر. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). || احمق و ابله. ( برهان قاطع ) ( لغت فرس اسدی ) ( معیار جمالی ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). دنگ و منگ. سبک سر. سبکسار. خل. گول :
ای فلک با رفعت و تعظیم تو چون خاک پست
وی ملک با دانش و تدبیر تو معیوب و گیج.شمس فخری. || شخصی را گویند که به سبب صدمه ، دماغ او پریشان شده باشد. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( غیاث اللغات ) ( چراغ هدایت ).
- گیج رفتن سر ؛ مرضی است در سر که هر چیزی درنظر دور میزند. ( از فرهنگ نظام ).
- سرگیجه ؛ مرضی است در سر که هر چیزی در نظر دور میزند. ( از فرهنگ نظام ). رجوع به سرگیجه شود.
|| خودستای و صاحب عجب و تکبر. ( برهان قاطع ) ( لغت فرس اسدی ) ( معیار جمالی ) ( فرهنگ حافظ اوبهی ) ( فرهنگ نظام ) ( فرهنگ شعوری ج 2 ص 308 ) :
همه با حیزان حیز و همه با گیجان گیج
همه با دزدان دزد و همه با شنگان شنگ.قریعالدهر( از لغت فرس ).اژدها یک لقمه کرد آن گیج را
سهل باشد خونخوری حجیج را.مولوی.جز مگر مرغی که حزمش داد حق
تا نگردد گیج آن دانه و مَلَق.مولوی.- گیج گشتن ؛ خودستا و معجب گشتن :
جز مگر مرغی که حزمش داد حق
تا نگردد گیج آن دانه و مَلَق.مولوی. || خدر. دارای خدارت حواس. ( ناظم الاطباء ). || سرگشته و حیران. ( برهان قاطع ) ( معیار جمالی ) ( ناظم الاطباء ). کسی که مغزش درست کار نمیکند که لفظ دیگرش سرگشته است. ( فرهنگ نظام ). بی مغز. بی فکر :
کار و باری کان ندارد پا و دست
ترک گیر ای بوالفضول گیج مست.مولوی ( مثنوی چ کلاله ص 413 ).گیج گشتم از دم سودائیان
که به نزدیک شما باغست و خوان.مولوی.گفتگو بسیار گشت و خلق گیج
در سر و پایان این چرخ بسیج.مولوی.گفتا برو ای ساده مسکین که هنوز
ز آن بوی یکی تاردو عالم گیج است.رکنای مسیح ( از چراغ هدایت ).- گیج داشتن ؛ حیران ومبهوت کردن. سرگشته و حیران ساختن :
دام کردم سعیها در جستجوی خویشتن
گیج دارم چرخ را از های و هوی خویشتن.ظهوری ( از آنندراج ).

معنی کلمه گیج در فرهنگ معین

(ص . ) پریشان ، آشفته .

معنی کلمه گیج در فرهنگ عمید

۱. سرگشته، حیران.
۲. کم هوش.
* گیج وگنگ: (صفت ) [عامیانه] حیران، سرگشته.
* گیج و ویج: (صفت ) [عامیانه] سرگشته، حیران.

معنی کلمه گیج در فرهنگ فارسی

طایفه ایست از طوایف مکران .
سرگشته، کم هو ، حیران
( صفت ) ۱ - آنکه مغزش درست کار نکند پریشان حواس پراکنده خاطر سرگشته متحیر : گفتگو بسیار گشت و خلق گیج در سرو پایان این چرخ بسیج . ( مثنوی ) ۲ - احمق ابله خل . ۳ - خودستای معجب : اژد ها یک لقمه کرد آن گیج را سهل باشد خون خوری حجیج را . ( مثنوی )
نام طایفه ای است از طوایف ناحیه مکران .

معنی کلمه گیج در دانشنامه عمومی

گیج ( به انگلیسی: gauge ) برابر است با قطر گلولهٔ سرب خالص که با معکوس جرم سرب بر حسب پوند ساخته می شود؛ یعنی ۱۲ گیج برابر است با قطر گلولهٔ سربی با جرم ۱/۱۲ پوند. شایان ذکر است که با این تعریف می توان استدلال کرد که با کوچک تر شدن رقم گیج، اندازهٔ قطر بزرگتر می شود.
n - برابر است با عدد مطلوب گیج ( چگالی سرب 11. 352 g/cm3 ( چگالی 11. 352 g/cm3 or 6. 562 oz/cu in ) استاندارد بین المللی انگلیس آمریکا در مقیاس پوند ( 453. 59237 grams ) . بنابراین قطر دهانه لوله ای با گیج n برابر است با:
بیشترین کاربرد گیج در محاسبه و استاندارد سازی قطر داخلی لولهٔ تفنگهای ساچمه زنی می باشد.
• مهمات
• یکاهای طول
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• مقاله های دارای واژگان به زبان انگلیسی
گیج (روانسر). گیج یک روستا در ایران است که در شهرستان روانسر استان کرمانشاه واقع شده است. گیج ۸۷ نفر جمعیت دارد.
این روستا در دهستان حسن آباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۷ نفر ( ۲۰ خانوار ) بوده است.
معنی کلمه گیج در فرهنگ معین
معنی کلمه گیج در فرهنگ عمید

معنی کلمه گیج در ویکی واژه

sbadato
distratto
پریشان، آشفته.

جملاتی از کاربرد کلمه گیج

این تکبر زهر قاتل دان که هست از می پر زهر شد آن گیج مست
در تمام زبان‌ها، جملات و عباراتی هستند که به صورت تحت لفظی و کلمه به کلمه مفهوم نمی‌باشند، حتی اگر تمام لغات جمله و دستور زبان ساختاری آن‌ها را بتوان شناخت، معنا و مفهوم عبارت مورد نظر ممکن است هنوز گیج‌کننده باشد. بسیاری از مثل‌ها، عبارت‌های غیررسمی و نقل قول‌های متداول در زمره این توصیف می‌باشند. به این جملات یا عبارات، اصطلاح می‌گویند.
سر، سینه (قسمت میانی) و شکم (که در پشت قرار دارد) همچنین مانند سایر حشرات زنبورها دارای ۳ جفت پا و ۲ جفت بال هستند. اکثر زنبورها بدنشان پر از کرک است و رنگ بدنشان زرد و سیاه یا نارنجی و سیاه است. بسیاری از زنبورها دارای نیش هستند که در انتهای بدنشان وجود دارد. اگر این حشرات بترسند یا گیج یا عصبانی شوند، از نیششان استفاده می‌کنند. پس از اینکه یک زنبور کارگر نیش می‌زند پس از مدت کوتاهی می‌میرد، ولی زنبورهای دیگر و همچنین زنبورهای وحشی می‌توانند بارها نیش بزنند. بعضی از مردم به نیش زنبور بسیار حساسند و حتی گاهی نیش زنبور باعث مرگ آن‌ها نیز می‌شود.
ایلر یاشار خضرکیمی هر کیم که گیجه لر گل اوزلی یار ایلن می چون ارغوان ایچر
در وصف ذاتش مصطفی چون گفت لااحصی ثنا گوید چه هر گیج و گدا اوصاف شاه محتشم
ازین خر خرف بی زبان گیج نفهم خدا گواست که از عمر خویش گشتم سیر
این چنین گیجی بیامد در میان که بر آیم بر فلک بی نردبان
همه مهر این مادر پیر گیج بُوَد صرف در راه اولادِ بیج
آلچدس گیجیا آخرین بازی ملی خود را در سال ۱۹۵۹ میلادی انجام داد.
میی که کف تو بخشد دو صد خمار به ارزد چگونه گیج نگردد سر وجود ز شادی
به دربانش نظر کردم که یک نکته درافکن تو بپرسیدش ز نام من؛ بگفتا گیج و سودایی
من ندیدم به ز خلق نیک هیچ خوی بد مر آدمی را کرد گیج
گیج گشتیم از دم سوداییان که به نزدیک شما باغست و خوان
با بهره‌گیری از معضل‌هایی واقعی و آشنا مانند کارتن خوابی و خیابان‌گردی، کوبو آبه داستان آدم/ آدم هایی را برایمان تعریف می‌کند که یک «جعبه» محل زندگی‌اش/ زندگی‌شان است. داستان به لحاظ ژانر، در یک زمینه‌ی رئال قدم می‌زند اما روایت بر اساس یک ساختار سورئال پیش می‌رود. نویسنده از شیوه‌ی روایت کلاسیک آشنازدایی می‌کند، نظم‌ها را به‌هم می‌زند، قواعد را درهم می‌شکند و خواننده را دچار یک گیجی عامدانه می‌کند.[۱]