جملاتی از کاربرد کلمه گیتی نورد
شه عالم آهنج گیتی نورد در آن خاک یکماه کرد آبخورد
صبح که این ناقه ی گیتی نورد از طرف دشت برانگیخت گرد
باد پای سرکش گیتی نوردت در مصاف قله کهسار را با خاک یکسان یافته
سکندر جهاندار گیتی نورد چو دید آنچنان مردی آزاد مرد
که چون یک ره آن شاه گیتی نورد ز گردش به گردون برآورد گرد
پویهده ابلق گیتی نورد گرمکن زردهٔ آفاق گرد
گفت ای سلطانسرگیتی نورد در جهان بسیار دیده گرم و سرد
درون رفت سالار گیتی نورد زمین از درختان زر دید زرد
حکمتش یک ملت گیتی نورد بر اساس کلمه ئی تعمیر کرد
ز گیتی نوردان چه کهنه چه نو چو تو کیست کم خوار و بسیار رو