معنی کلمه گویان در لغت نامه دهخدا
برفتند گویان به ایوان شاه
یکی گفت خورشید گم کرد راه.فردوسی.پس ایستاد در کشاکش امر و نهی استرجاع کنان یعنی گویان ، که انا و انا الیه راجعون. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ).
همواره بوستان امیدت شکفته باد
سعدی دعای خیر تو گویان چو بلبلی.سعدی.متهلف بود و پویان ،و مترصد و جویان و برحسب واقعه ، گویان. ( گلستان ).
گویان. ( اِخ ) یاقوت نویسد: نام یکی از اعمال نیشابوراست که مردم خراسان آن را گویان گویند و معرب آن جوین باشد. ( معجم البلدان ). رجوع به جوین و گوین شود.
گویان. ( اِخ ) دهی است از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان.واقع در 52هزارگزی شمال باختری سیردان و 16هزارگزی راه عمومی. در محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه آن 77 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیچه و گلیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).