معنی کلمه گوک در لغت نامه دهخدا
گوک. [ گ َ وَ] ( اِ مصغر ) مغاک و خندق کوچک. ( آنندراج ) ( غیاث ).
گوک. ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان گوک بخش شهداد شهرستان کرمان. واقع در 100هزارگزی جنوب شهداد، سر راه فرعی کرمان به شهداد. کوهستانی ، سردسیر و سکنه آن 5500 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و انواع میوه و شغل اهالی زراعت و مکاری و صنایع دستی آنان قالی بافی با نقشه است. راه فرعی به کرمان از طریق نی بید دارد. دبستان و چند باب دکان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
گوک. ( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش شهداد شهرستان کرمان. این دهستان در جنوب شهداد واقع شده و حدود آن بشرح زیر است. از شمال به دهستان حومه شهداد از خاوربه دهستان نسک ، از جنوب به دهستان تهرود و از باختربه دهستان حومه ماهان. موقعیت آن کوهستانی است. قراء آن در دره ها واقع شده است. هوای آن سرد و آب آن از قنوات و چشمه ها تأمین میشود. محصول عمده آن غلات است و میوه آن بخوبی مشهور است. شغل ساکنان زراعت وصنایع دستی آنان قالی بافی است. دهستان از 9 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 5800 تن است. مرکز دهستان قصبه گوک است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).