گوهر شاهوار

معنی کلمه گوهر شاهوار در ویکی واژه

گوهر‌شاهوار
گوهری شاهانه، که منوچهر هنگام جلوس به سام نریمان در مجلس تاجگذاری بخشید. برو آفرین کرد بس شهریار/ بسی دادش از گوهر شاهوار «فردوسی»

جملاتی از کاربرد کلمه گوهر شاهوار

ز دینار وز گوهر شاهوار کس آن را ندانست کردن شمار
پرستار و آن جامهٔ زرنگار بیاورد با گوهر شاهوار
یکی جام فرمود پس شهریار که کردند پرگوهر شاهوار
وز آن بادپایان آبی چهار بدو داد با گوهر شاهوار
ز زر خایهٔ ریخته صدهزار ابا هر یکی گوهر شاهوار
عقیق و زبرجد بروبر نگار میان اندرون گوهر شاهوار
برافشاند آن گوهر شاهوار فرو ریخت از دیده خون برکنار
ز یاقوت و زگوهر شاهوار ز دینار وز تاج گوهرنگار
ز یاقوت وز گوهر شاهوار ز دینار چندانک بودش به کار
حرفی جز حرف عشق کزوی بس گوهر شاهوار سفتم