گوناگون

معنی کلمه گوناگون در لغت نامه دهخدا

گوناگون. ( ص مرکب ) مرکب از گون + الف + گون ، بمعنی گونه گونه. جوراجور. از لون دیگر. جنس به جنس. انواع. ( برهان قاطع ). اقسام. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). مختلف از هر قبیل. ( ناظم الاطباء ). متنوع. نوع به نوع. از چند نوع. رنگارنگ : مردمان [ بلوچان ] بسیار بودند و پناخسرو ایشان را بکشت به حیلتهای گوناگون. ( حدود العالم ). از آنجا [ از ناحیت تخس ] مشک و مویهای گوناگون خیزد. ( حدود العالم ).
زمین از نقش گوناگون چنان دیبای ششتر شد
هزارآوای مست اینک به شغل خویشتن درشد.فرخی.جرس دستان گوناگون همی زد
بسان عندلیبی از عنادل.منوچهری.هرون رسولی فرستاد سوی شاه ملک و عتاب کرد گوناگون که بیامدی و قومی را که به من پیوسته اند و لشکر من بودند ویران کردی. ( تاریخ بیهقی ص 697 ).چندان خوازه زده بودند و تکلفهای گوناگون کرده که از حد وصف بگذشت. ( تاریخ بیهقی ص 433 چ ادیب ).
سپهری بینم و سیارگانی
به صورتهای گوناگون مصور.ناصرخسرو.فراز آیند از هر سو بسی مرغان گوناگون
پدید آرند هر فوجی به لونی دیگر الحانها.ناصرخسرو.هزاران میوه رنگارنگ و لونالون و گوناگون
نگوئی تا نهان اورا که در شاخ شجر دارد.ناصرخسرو.فرمود تا بنا بر پنبه گذاشتند و بریشتند و ببافتند و کتان و ابریشم کسی نداشت آن روز بیرون آورد فرمود تا جامه ها بافتند و رنگهای گوناگون پدید کردند. ( قصص الانبیاء ص 36 ). و در میان هر درخت درخت میوه ای بنشاندند که برگها و میوه های گوناگون برآوردی. ( قصص الانبیاء ص 151 ). این معجونها رادر بیماریهای گوناگون آزموده است. ( ذخیره خوارزمشاهی ). مدت پنجاه سال سلاحهای گوناگون میساخت. ( فارسنامه ابن بلخی ).
علم دارد طرف گوناگون
مرو از حد ضرورت بیرون.نظامی.نه چندان صید گوناگون فکندند
که حدش در حساب آید که چندند.نظامی.این پر از لاله های رنگارنگ
و آن پر از میوه های گوناگون.سعدی.کتب گوناگون ، کتابهای مختلف و از هر قبیل. ( ناظم الاطباء ). || رنگارنگ. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( صحاح الفرس ). ملون. به الوان. همه رنگ. رنگ به رنگ. لونالون :
چه مایه کرد بر آن روی لونه گوناگون

معنی کلمه گوناگون در فرهنگ معین

(ص مر. ) رنگارنگ ، مختلف .

معنی کلمه گوناگون در فرهنگ عمید

رنگارنگ، رنگ به رنگ، جور به جور.

معنی کلمه گوناگون در فرهنگ فارسی

رنگارنگ، رنگ برنگ، جوربجور، گونه گونه وگونه گون نیزمیگویند
۱ - گونه گونه رنگارنگ . ۲ - مختلف متعدد بانواع و اقسام : و چون خوانسالاران خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعم. گوناگون از حد چند و چون بیرون ... توضیح بهمین معنی گاه بصورت قید اید : هر روز هزار بار چون بوقلمون می گرداند عشق توام گوناگون . ( عطار )
بوته خاری است که در کوهستان و جاهای کم هیزم سوختنی است .

معنی کلمه گوناگون در ویکی واژه

vario
رنگارنگ، مختلف.

جملاتی از کاربرد کلمه گوناگون

روزنامه در چهار صفحه با قطع وزیری بزرگ چاپ می‌شد و سه شماره اول آن فقط به سخنرانی‌های سید جمال‌الدین اختصاص داشت ولی در شماره‌های بعدی مطالب گوناگون اجتماعی نوشته می‌شد.
ز بس بدایع نقش و نگار گوناگون بهار خانهٔ چین است و صورت ارژنگ
این سخن معلوم شد کاین رسم و این قانون ز کیست وین نگار و نقش رنگارنگ گوناگون ز چیست
آن سان که ستاره در سما افزون است در روی زمین حادثه گوناگون است
رأی اشراقیان افلاطون مختلف شد به کفر گوناگون
باغ و راغ از بوی گوناگون و نقش گونه گون این بسان تبت است و آن بسان شوشتر
صبح است و گوناگون اثر غالب چه خسبی بی‌خبر نیکان به مسجد رفته در رندان به گلشن گشته جمع
زین همه نقش‌های گوناگون نیست جز نقش یک یگانه پدید
مسیحیان نیز نزدیک به ۶٪ جمعیت اردن را تشکیل می‌دهند و ۹ کرسی از مجموع کرسی‌های مجلس اردن را به خود اختصاص داده‌اند. بیشتر مسیحیان متعلق به کلیسای ارتودوکس یونانی (مشهور به ارتودوکس رومی به عربی هستند. بقیه نیز کاتولیک‌های رومی (مشهور به لاتین)، کاتولیک‌های شرقی (مشهور به کاتولیک‌های رومی به منظور تمیز دادن آن‌ها از کاتولیک‌های غربی) و جوامع مختلف پروتستان‌ها از جمله باپتیست‌ها هستند. مسیحیان اردن از جوامع گوناگون آمده‌اند و این مسئله در رفتاری که آن‌ها از خود نشان می‌دهند کاملاً نمایان است، برای مثال، عشای ربانی کاتولیک‌ها به عربی، انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی، تاگالوگی و سینالا و همچنین گویش‌های عراقی زبان عربی برگزار می‌شود.
شقی بعضی عاصیان امت‌اند که بر موافقت هوای نفس ثابت قدم‌اند و بر مخالفت فرمان حق مصر و بقدم استیفای لذات و شهوات نفسانی بر جاده عصیان حق بمعاد دوزخ و درکات آن میرسند که «فاما من طغی». و خواجه هم ازینجا فرمود که: «حفت النار بالشهوات» و جایی دیگر فرمود که. «اکثر ما یدخل امتی النار الا جوفان الفم و الفرج». گفت: بیشتر چیزی که امت مرا بدوزخ برد دهان و فرج است. یعنی بدهان حرام خوردن و در خوردن حلال اسراف کردن و بفرج شهوت حرام راندن و از بهر شهوت حلال در حرام و ظلم و فساد گوناگون افتادن.
شهدهای ثنای گوناگون از ممر زبان دهند برون
اعتراضات ۱۳۹۶ ایران شامل تجمع‌ها و اعتراضات گوناگون در ایران است که در سال ۱۳۹۶ رخ داده‌اند.
جرس دستان گوناگون همی‌زد بسان عندلیبی از عنادل
در زمان پس از حمله اعراب، لغت قومی‌کرد برای تیره‌های قبایل گوناگون ایرانی‌تبار و ایرانی‌شده بکار می‌رفت.