معنی کلمه گوشه گرفتن در لغت نامه دهخدا
روم گوشه ای گیرم اندر جهان
مگر خود بزودی سرآید زمان.فردوسی.دی ماه فناست پند بپذیر
چون بلبل و نحل گوشه ای گیر.خاقانی.یا چو غریبان پی ره توشه گیر
یا چو نظامی ز جهان گوشه گیر.نظامی.من چو آن سلطان گرفتم گوشه ای
چون به معنی داد ما را توشه ای.عطار ( از مقدمه تذکرةالاولیاء ).گوشه گرفتم ز خلق و فایده ای نیست
گوشه چشمت بلای گوشه نشین است.سعدی.گوشه گیر ای یار یا جان در میان آور که عشق
تیربارانی ست یا تسلیم باید یا حذر.سعدی.عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست.حافظ.نقش می بستم که گیرم گوشه ای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود.حافظ.