گوشدار

معنی کلمه گوشدار در لغت نامه دهخدا

گوشدار. ( نف مرکب ) صاحب گوش. دارنده گوش. که گوش دارد. دارای آلت شنوائی. || توجه کننده. شنونده. سامع :
سروشت سال و مه اندر کنار است
به گفتارت همیشه گوشدار است.( ویس و رامین ). || محافظت کننده و نگاهدارنده را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). پاسبان و نگهبان و محافظ. ( ناظم الاطباء ) :
که جز تو خداوند پروردگار
نه پروردگارستمان گوشدار.شمسی ( یوسف و زلیخا ).پناهم تویی گوشدارم تویی
از این پس به پرهیزگارم تویی.شمسی ( یوسف و زلیخا ).که چندین تن بنده شهریار
که شان هست شاه جهان گوشدار.شمسی ( یوسف و زلیخا ).نه از جود یابد چو آمد کمی
نه بخلش بود چون شودگوشدار.ابن یمین.

معنی کلمه گوشدار در فرهنگ معین

(ص فا. ) = گوش دارنده : ۱ - دارای گوش ، دارندة گوش ، دارای آلت شنوایی . ۲ - شنونده ، سامع . ۳ - آن که استراق سمع کند. ۴ - متوجه ، مراقب . ۵ - محافظت کننده ، نگهبان ، حامی ، حمایت کننده .

معنی کلمه گوشدار در ویکی واژه

گوش دارنده:
دارای گوش، دارندة گوش، دارای آلت شنوایی.
شنونده، سام
آن که استراق سمع کند.
متوجه، مراقب.
محافظت کننده، نگهبان، حامی، حمایت کننده.

جملاتی از کاربرد کلمه گوشدار

چو زین هر سه ایمن شدی هوشدار زمانی به گفت پدر گوشدار
آیت «لا تقنطوا من رحمة الله» گوشدار ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
من بگویم شرح تیغش هوشدار درّ اسرار مرا در گوشدار
خانه‌ای که شرف و عزّ شما بآنست و سبب عصمت و حرمت شما آنست و من آمده‌ام تا آن را خراب کنم نمی‌خواهی، و این شتران را چه خطر باشد که میخواهی؟! عبد المطّلب گفت: انا ربّ الإبل و للبیت رب یحفظه. من شتر را خداوندم و این خانه را خداوندی است که خود گوشدارد و نگه دارد. ابرهه از این سخن در خشم شد، گفت: ردّوا علیه بعراته لتنظر من یحفظنا عن البیت و من یحفظ البیت عنّا! عبد المطّلب باز گشت و مکّیان را فرمود تا هر چه داشتند از مال و متاع برگرفتند و با کوه شدند و مکّه خالی کردند. پس ابرهه بفرمود تا آن پیل سپید که نام آن محمود بود فرا پیش صف آوردند و دگر پیلان و لشگر همه اندر پس او ایستادند و آن سپاه و آن پیلان هم چنان همی آمدند تا بکنار حرم رسیدند. و عبد المطّلب آن ساعت حلقه در کعبه بگرفت و همی‌گفت:
گر طلب گنج کنی هوش دار بر نفس گنج وران گوشدار
ایا وزیر گرانمایه ای سفیر بزرگ حدیث بنده ز دل گوشدار و کن باور
لافتی الّا علی را گوشدار گوی خود لاسیف الاّ ذوالفقار
زین حکایت، قصهٔ خود گوشدار تو چو موری و هوی چون مورخوار
که گِردِ تو بگردد گوشدار این بجز دیدار حق چیزی بمگزین
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» ذکر اینجا قرآنست، میگوید قرآن فرو فرستادیم، «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» و ما آن را گوشدار و نگه داریم، کس را نیست و نتواند نه ابلیس و شیاطین و نه آدمیان که در آن زیادت و نقصان آرند، همانست که جای دیگر گفت: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ». معنی دیگر «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» فی قلب من اردنا به الخیر، کسی که بوی خیر خواسته‌ایم و راه صلاح و سداد نموده‌ایم این قرآن در دل وی نگه می‌داریم: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»، و گفته‌اند «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» اینها کنایة از رسول خداست یعنی و انّا لمحمّد (ص) حافظون ممّن اراد به سوءا، یقول اللَّه تعالی: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».