گوشتخوار
معنی کلمه گوشتخوار در لغت نامه دهخدا

گوشتخوار

معنی کلمه گوشتخوار در لغت نامه دهخدا

گوشت خوار. [ خوا / خا ] ( نف مرکب ) گوشت خور. گوشت خواره. که گوشت خورد. اکال اللحم. لاحِم لَحَم :
مزور پزد خنجر گوشت خوارش
عدو را که بیمار عصیان نماید.خاقانی.|| حیوانی که از گوشت غذا کند مانند درندگان و جوارح طیور. ( یادداشت مؤلف ). هر حیوانی که گوشت و یا حیوان دیگری رامی خورد. گوشت خواره. گوشت خوره. ( ناظم الاطباء ). گوشت خور : شاه جانوران گوشت خوار باز است. ( نوروزنامه ). || زایل کننده گوشت. ازبین برنده گوشت : افرفیون صمغی است از انواع مازریون و سخت تیز است و گوشت خوار. ( الابنیه عن حقایق الادویه ).

معنی کلمه گوشتخوار در فرهنگ معین

(خا ) (ص . ) ۱ - دارای عادت یا گرایش به خوردن مواد گوشتی .۲ - دارای ویژگی تغذیه از جانوران .

معنی کلمه گوشتخوار در فرهنگ عمید

آن که گوشت بخورد، گیاه یا جانوری که به عنوان منبع غذایی از مواد حیوانی تغذیه و آن را هضم می کند.

معنی کلمه گوشتخوار در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه گوشت خورد : مزور پزد خنجر گوشت خوارش عدو را که بیمار عصیان نماید . ( خاقانی ) ۲ - از بین برند. گوشت زایل کنند. لحم : افرفیون صمغی است از انواع مازریون و سخت تیز است و گوشت خوار . ۳ - ( اسم ) موجود زنده ای ( اعم از گیاهان یا حیوان ) که منحصرا تغذیه اش از گوشت جانوران باشد لحم خوار گوشت خور . توضیح در بادی امر چنین بنظر میاید که منظور از گوشتخوار حیوان گوشت خور باشد ولی با توجه بمعنای وسیع کلمه گیاهانی هم وجود دارند که گوشت خوارند . یا گوشت خواران . ( جمع گوشت خوار ) ۱ - دسته ای از موجودات زنده ( اعم از گیاه یا حیوان ) که تغذی. آنها از گوشت میباشد چنانکه وردالشمس گیاهی است که با تغذی. حشرات میزید . ۲ - ( بمعنای خاص ) پستاندارانی که دارای رژیم غذایی گوشت خواری هستند مانند تیر. سگها و تیر. گربه ها و تیر. کفتار ها و تیر. سمور ها .
حیوانی که غذای اومنحصربگوشت حیوانات دیگراست

معنی کلمه گوشتخوار در فرهنگستان زبان و ادب

{carnivore, carnivorous, carnivorous animal, sarcophagous, creophagous} [زیست شناسی- علوم جانوری] جانوری که از جانوران دیگر تغذیه می کند

معنی کلمه گوشتخوار در دانشنامه عمومی

گوشتخواران جانورانی هستند که باخوردن گوشت جانوران به زندگی خود ادامه می دهند.
گرچه غذای اصلی گوشتخواران، گوشت سایر جانوران است، اما گاهی وقتها از حشرات و گیاهان نیز تغذیه می کنند؛ اما آنچه در میان همه آنها مشترک است آرواره های بسیار قوی برای بریدن و تکه کردن غذا، چنگالهای خمیده و مرگبار برای دریدن و دندانهای بلند و بسیار برنده، جهت کشتن و کندن گوشت قربانیان است.
گربه، راکون، سگ، روباه، راسو و کفتار از جمله ی گوشتخواران هستند. همه ی این جانوران دارای حس بینایی، بویایی و شنوایی قوی هستند و به هنگام شکار، بسیار سریع و ماهرانه عمل می کنند.
برخی از گوشتخواران مانند گرگ و سگ وحشی آسیایی به صورت گروهی شکار می کنند. به این شکل، آنها می توانند، جانوران بزرگتر از خود را نیز شکار کنند. گوشتخوارانی مانند پلنگ و جگوار، تنها به شکار می روند.
واژه ی گوشتخواری بیشتر درباره ی جانورانی به کار می رود که از گونه های مختلف چهاراندامان ( به ویژه پستانداران ) تغذیه می کنند و به سایر اشکال آن ماهی خواری و حشره خواری گفته می شود.

معنی کلمه گوشتخوار در دانشنامه آزاد فارسی

گوشت خوار (carnivore)
موجودی که جانوران دیگر را می خورد. در جانورشناسی به پستانداران راستۀ گوشت خواران اطلاق می شود. گرچه این نام به نیای گوشت خوار این راسته اشاره دارد، پانداهای علف خوار و گربه های زَباد (مُشکین) میوه خوار را نیز دربرمی گیرد. اندازۀ گوشت خواران به نسبت دیگر راسته های پستانداران بسیار متغیر است و از راسوی ۱۰۰ گرمی تا خرس قطبی ۸۰۰ کیلوگرمی را شامل می شوند. گوشت خواران دارای دندان های تیز، دندان های نیش کوچک، مغز پیشرفته، و معدۀ ساده اند. بعضی دارای سکوم کوچک و استخوان ترقوۀ ناکامل اند و بعضی دیگر فاقد این هایند. کمتر از چهار انگشت پا ندارند، استخوان های ناوی و هلالی مچ دست آن ها به هم جوش خورده اند و معمولاً چنگال هایی تیز و قوی دارند. راستۀ پستانداران گوشت خوار شامل گربه ها، سگ ها، خرس ها، گورکن ها، و راسوهاست.

معنی کلمه گوشتخوار در ویکی واژه

دارای عادت یا گرایش به خوردن مواد گوشتی.
دارای ویژگی تغذیه از جانوران.

جملاتی از کاربرد کلمه گوشتخوار

تنم نیست جز پوستی ناگوار به آن کی قناعت کند گوشتخوار
همچنین اسیدهای درون معده جانوران گوناگون از دید قدرت با یکدیگر متفاوت است برای نمونه اسید معده انسان با اسید معده گوشتخوارانی چون شیر،ببر،پلنگ،سگ و ... متفاوت است معده این جانوران استخوان و پوست جانوران را نیز در خود حل میکند!!