گوش بدر
معنی کلمه گوش بدر در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گوش بدر در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه گوش بدر
پیوسته سنایی ز پی دیدن رویت هم گوش بدر کرده و هم دیده نهاده
چون گل، سخن نغمه سرایان چمن را زین گوش چو بشنیدی، ازان گوش بدر کن
پنبه از گوش بدر کن که همی گوید یار من چو اندر نظرم چند بهر جا بینی
مرو ای دوست مرو ور بروی زود بیا که مرا چشم بره گوش بدر خواهد بود
بگفتمش سخن مدعی ز گوش بدر کن بخنده گفت تو دانی که من سخن ننیوشم
رفت و، ز غم دست بسر مانده ام؛ چشم بره، گوش بدر مانده ام
نهاده صورت یکتای تو و گوش بدر که تاز آمدن سایلی رسد بشری
عمرم همه با صوت نی و چنگ بسر رفت وز سیلی عشق آنهمه از گوش بدر رفت