معنی کلمه گوسفند در لغت نامه دهخدا
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان.بوشکور ( از لغت فرس ص 315 ).فربه کرده تو کون ایا بد سازه
چون دنبه ی ْگوسفند در شب غازه.عماره ( از لغت فرس ص 488 ).کردش اندر خبک دهقان گوسفند
وآمد از سوی کلاته دل نژند.دقیقی.کی عجب گر با تو آید چون مسیح اندر حدیث
گوسفند کشته از معلاق و مرغ از باب زن.کمال عزی ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).بدو گفت بهرام کاین گوسفند
که آرد بدین جای ناسودمند؟فردوسی.چه کرده ست این گوسفند ضعیف
که در کشتن او ثواب و جزاست.ناصرخسرو.گوسفند فلک و گاو زمین را به منی
حاضر آرندو دو قربان مهیا بینند.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 98 ).خسرو عادل که در ایام او با گوسفند
گرگ ظالم پیشه را مهر شبان آمد پدید.ابن یمین.فدای جان تو گر من تلف شدم چه عجب
برای عید بود گوسفند قربانی.سعدی ( طیبات ).- امثال :
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند ؛ با هیچ کس دوستی به پایان نبرد. ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند به فکر جان است ، قصاب به فکر دنبه . ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند را برای کشتن فربه کنند. ( قرةالعیون ،از امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
برای عید بود گوسفند قربانی . سعدی ( طیبات ).
گوسفند را به گرگ سپردن . ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید. ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند ازبرای قربانی است ؛ یعنی آنکه دلاور و مردانه است در کار خداوند نعمت خود را قربان می سازد و جان خود را دریغ نمی دارد چنانکه ایجاد گوسفند برای قربانی است ، به خلاف گرگ و سگ که اینکاره نیستند. ( بهار عجم و آنندراج ).
مثل گوسفند یکی که از آب جست همه می جهند. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ).
مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد دیگران نیز بر پی او گذر کنند. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ). و رجوع به گوسپند شود.
- مثل گوسفند ؛ احمق. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ).
- مثل گوسفند سربریده ؛ چشمی گسیخته. ( امثال و حکم و دهخدا ج 3 ص 1480 ).
گوسفند. [ ف َ ] ( اِخ ) دریاچه ای است در جنوب دریاچه ارومیه. ( جغرافی طبیعی کیهان ص 82 ).