گورن

عبرت گوزینده گورنجه بی اعتبار دور دنیا کوچر دوز اتماقه گیتمز نظاره مز

نام وی احمد بن محمد محمدبن زکریا بود، از نسا بود، بمصر نشستی. شیخ عباس ویرا بمصر دیده بود و شیخ عمو بمکه. عباس مرا گفت: که کسان آمدندی بوی هموار بر در سرای وی اسپان و ستوران بودی، کی بزیارت وی آمدندی «و بمصر بیشتر فاز و» شوند که مصر بزرگست عباس گفت" که وقتی قومی آمده بودند بزیارت و بر در سرای ستوران بود. شیخ بوالعباس مرا فرا در فرستاد، که ستوران نگاه دار! بر دل من گذشت، کی نیک کاری فرا دست آوردم، از خراسان بمصر نه به آن آمده‌ام کی ستور داری کنم، من خود فراغتی داشتم آنجا، در ساعت کس فرستاد گفت: شیخ می‌خواند، در شدم شیخ گفت: هروی! هنوز فرو گورنه بردهٔ، وزود بود کی تو در صدر نشینی، و بر در سرای تو ستوران باز دارند و تو کس می‌باید کی آنرا نگاه دارد.

مر آن شاه را نام گورنگ بود کزو تیغ فرهنگ بی زنگ بود

کسان به محبس ایمن‌ترند تا به سرای اگرچه زنده به گورند مردم محبس

با هوش‌ و هنگ هوشنگ با عقل و رای و فرهنگ با احتشام‌ گورنگ با احترام ساسان

آراگورن به نام پادشاه غرب نیز خوانده شده‌است. (ضمیمه ب)

برادر یکی داشت جوینده کام گوی شیردل بود گورنگ نام

گرازان به راه اندر آورد سر چو شیر ژیان در پی گورنر

به زندان گورند خوابیده زار بود روزی آن جمله را مور ومار

گورنگ ترا دیده ما ننگرد ایگل بوئی ز تو کافیست دماغ دل ما را

من به دونه داین امید (=آراگورن) دادم // اما امیدی برایم نمانده

می‌روند از قد خم مایل مطلوب عدم بوسه‌ خواه لب افسوس کمین گورند

۲۱ مارس: آراگورن گالم را به نزد تراندویل پادشاه جنگل میرک می‌برد تا از او در بند نگهداری کنند.

۱۸ دسامبر :آراگورن به یاران حلقه می‌پیوندد.

۲۴ ژوئن (جشن نیمه تابستان): آرون به میناس تیریث می‌آید و با آراگورن ازدواج می‌کند.

۲۵ مارس :آراگورن سپاهیان غرب را امر به نبرد مورانون می‌کند. حلقه و ساورون نابود می‌شوند.