گودر

معنی کلمه گودر در لغت نامه دهخدا

گودر. [ گ َ / گُو دَ ] ( اِ ) در پهلوی گوتر .مرکب از: گو ( گاو ) + تر، همریشه ترانه و توله و روی هم به معنی بچه گاو است. ( مجله دانشکده ادبیات سال 3 شماره ٔ2 ص 24 ). بچه گاو را گویند که گوساله باشد. ( برهان ). بچه گاو. ( رشیدی ). به معنی بچه گاو است ،چه گو مخفف گاو است و دره بچه گاو که گوساله گویند، و جودر معرب گودر است. ( آنندراج ). گودره. جودر. کوذر. در عربی جَوْذَر. جُؤذُر. جوذُر. گوساله کوهی.( المنجد ). رجوع به گودره شود. || بچه گوزن را هم گفته اند که گاو کوهی است. ( برهان ). || پوست گوساله را هم میگویند. ( برهان ). || نام مرغی است از جنس مرغابی که گوشت آن به غایت بدبو میباشد. ( برهان ). و بعضی گفته اند مرغی است کوچک که در آب نشیند. ( رشیدی ). و رجوع به گودره شود. || نوعی از غله خودرو هم هست در میان زراعت گندم و جو که آن را جودر و جودره خوانند. ( برهان ).
گودر. [ گ َ دَ ] ( اِخ ) نام پسر شاپور. ( برهان ) ( رشیدی ) ( آنندراج ). رجوع به گودرز شود.
گودر. [ گ َ دَ ] ( اِخ ) نام پهلوانی ایرانی. ( برهان ) ( رشیدی ) ( آنندراج ). رجوع به گودرز شود.
گودر. [گُو دَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 7 هزارگزی شمال دهدز، کنار راه مالرو لفنیان به گردبندان واقع شده است. کوهستانی و معتدل است. 105تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
گودر. [ دِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم واقع در 24 هزارگزی شمال باختری راین و 27 هزارگزی باختر شوسه بم به کرمان. سکنه آن 35 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

معنی کلمه گودر در فرهنگ معین

(گَ یا گُ دَ ) (اِ. ) ۱ - بچة گاو، گوساله . ۲ - بچة گاو کوهی ، بچة گوزن . ۳ - پوست گوساله . ۴ - نوعی غلة خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آن راجدور یا جودره خوانند. ۵ - نام مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن به غایب بدبو می باشد.

معنی کلمه گودر در فرهنگ عمید

= گودره

معنی کلمه گودر در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بچ. گاو گوساله . ۲ - بچ. گاو کوهی بچ. گوزن . ۳ - پوست گوساله . ۴ - نوعی غل. خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آنرا جودر و جودره خوانند . ۵ - مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن بغایت بد بو میباشد .
ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم

معنی کلمه گودر در ویکی واژه

بچة گاو، گوساله.
بچة گاو کوهی، بچة گوزن.
پوست گوساله.
نوعی غلة خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آن راجدور یا جودره خوانند.
نام مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن به غایب بدبو می‌باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه گودر

سلیح و سر و اسب هومان گرد به پیش سپهدار گودرز برد
شهرستان ازنا در دامنه اشترانکوه قرار دارد. این شهر از غرب به شهرستان دورود می‌رسد و شهرستان الیگودرز در شرق آن قرار دارد.
ز گودرزیان هرکه بد پیش‌رو یکی آفرینی بگسترد نو
ز گودرز چون طوس بشنید این چو شیر درنده درامد ز کین
احمدحسن، روستایی از توابع بخش بشارت شهرستان الیگودرز در استان لرستان ایران است.
ویل گودرا مالک پیشین رستوران هنگام قبول این جایزه گفت: «همه ما در این اتاق زندگی کاری خود را وقف خلق تجربه‌هایی کرده‌ایم که امیدواریم خاطره‌های شگفت‌انگیزی در زندگی مردم باشند.»
خروشی بلند آمد از دیده‌گاه بگودرز کای پهلوان سپاه
به بردند گودرز را بسته پیش دلش خسته و سر فکنده ز پیش
چو آگاهی آمد به آزادگان بر پیر گودرز کشوادگان
بدو گفت گودرز کای بی بها تهی بیشه دیدی ز نر اژدها
به یک هفته گودرز با رود و می همی نامه را پاسخ افگند پی
پس آن نامهٔ شهریار جهان به گودرز داد و درود مهان
به گودرز بر شاه کرد آفرین چو برگیو و بر لشکرش همچنین
از شهرهایی که در آن اعتراضات گزارش شده است می‌توان از الیگودرز، دزفول، قزوین، کرج، شیراز، شاهین‌شهر، سنندج و بوکان نام‌برد. طبق این گزارش‌های ویدئویی مردم شعارهایی همچون «مرگ بر خامنه‌ای»، «خامنه‌ای حیا کن، مملکت و رها کن» و «نترسید، نترسید، ما همه باهم هستیم» سرداده‌اند. همچنین در این رسانه ویدئویی بارگذاری شد که نشان‌دهنده تخریب یک اتومبیل شخصی توسط یک افسر درجه‌دار سپاه در خیابان به وسیله باتوم بوده است.