معنی کلمه گواژه در لغت نامه دهخدا
گواژه که خندانمندت کند
سرانجام با دوست جنگ افکند.بوشکور ( از لغت فرس ص 440 ).گواژه که هستش سرانجام جنگ
یکی خوی زشت است از او دار ننگ.بوشکور ( از لغت فرس ص 440 ).گواژه بسی باشدت بافسوس
نه مرد درفشی و گوپال و کوس.فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 727 ).|| بذله و مزاح و شادی و خوشی. || چارقد و سرپوش زنان. || ( ص ) شاد و خوش طبع و خوشحال و مسرور و لطیفه گو. ( ناظم الاطباء ).