گواس
معنی کلمه گواس در فرهنگ معین
معنی کلمه گواس در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گواس در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه گواس
باگواس نیز با اردشیر به پایتخت بازگشت و در آنجا نقش مهمی را در اداره امور داخلی امپراتوری بر عهده گرفت، در شش سال آخر سلطنت اردشیر سوم، امپراتوری ایران توسط حکومتی نیرومند و موفق اداره میشد.
جهانآفرین بر روانم گواست که گشت این سخنها به لهراسب راست
(و حرکت مطلق اثر باری است اندر موجودات. و مر حرکات را درجات است و باز پسین حرکتی حرکت مکانی است که طبایع بدان مخصوص است از اثر نفس، و از آن است که هر موجودی متحرک است به نوعی از انواع حرکت. و شرف متحرکان به حسب شرف حرکات ایشان است که ثبات و وجود موجودات به ثبات اثر موجود اول است اندر ایشان و همگی آرزومندند بدان اثر که وجود ایشان بدان است و همگی همی ترسند- چه آنکه او را علم و حیات است و چه آنکه مر او را علم و حیات نیست- از زایل شدن آن اثر از ایشان، از بهر آنکه عدم ایشان اندر زوال آن اثر است از ایشان، و معدوم شدن و حیوان به زوال حرکتی که آن خاص ایشان است از ایشان، بر درستی این قول گواست. و ظاهر است بدین گواهی خردمند را که اگر حرکات مستوی و مستدیر که طبایع و افلاک بدان مختص است از ایشان زایل شود، وجود ایشان به عدم بدل شود، و زوال حرکت که آن تکلیف است از جسم واجب است به حکومت عقل. پس بیان کردیم بدین شرح که حرکت همه متحرکان به امید و بیم است، اعنی به امید پیوسته بودن اثر باری است بدیشان تا بدو موجود باشند و از بیم بریده شدن اثر اوست از ایشان که بدان معدوم شوند. و چو همه موجودات متحرک است و هر موجودی که حرکت از او زایل شود عدم پذیرد و ظاهر است که حرکت اثر باری است اندر متحرکان و به متحرک موجود است و حرکت مر متحرک را به امید و بیم ثابت است و امید مر شونده راست سوی ثواب و بیم مر شونده راست سوی عقاب، هر دو – هم امید و هم بیم – انتظارها اند سوی دو معنی متضاد.)
ورگواس پروینک ۱۰٬۵۸۷٫۵ کیلومترمربع مساحت و ۲۲۶٬۹۹۱ نفر جمعیت دارد.
ساکت شوم نگویم سر خدا بخلق گویم چرا نگویم حق راست را گواست
شاعری گفت که مداح فلانی بوده است صلههایی که گرفتهست بر این حال گواست
به دست دوست ندارم غمی ز کشته شدن خدا گواست مرا غیر از این خیالی نیست
چنین گفت کاین پادشاهی مراست بدین بر شما پاک یزدان گواست
گونه چون زر عشاق گواست کانچه شد گفته بود روشن و راست
در تبلیغات پس از جنگ مقدونیهایها، برای مشروع جلوه دادن حکومت اسکندر مقدونی بر ایران، عنوان داشته شد که آخرین شاهنشاه هخامنشی، داریوش سوم، یکی از همدستان باگواس در طرح ترور اردشیر چهارم بودهاست.
آگواس لینداس دی گویاس ۱۹۱٫۱۸ کیلومترمربع مساحت و ۳۰۰٬۳۲۳ نفر جمعیت دارد و ۱٬۱۰۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
برگ سمن حجاب ز شبنم نمی کند ای گل، به پاک دیدگی ما گواست دل
عقل و برهان و نفس هرسه گواست کین دو را غیر او سیم نه رواست
و نیز اندر آفرینش (به) خط خدای تعالی بنمودندش که آن نعمت های باقی آخرتی از این نعمت های فانی دنیایی به منزلت میوه است که او بر درخت به آخر پدید آید از برگ که او بر درخت به اول پدید آید. و این نعمت ها از آن نعمت ها به منزلت شیر بی هیچ مژه است که یک چیز است از بسیار نعمت های این عالمی که شیر خواره به آخر بدان رسد، اعنی جملگی نعمت های این عالم از بی نهایت نعمت های آن عالم به منزلت شیر است که به کودک رسد از نخست از بسیار نعمت های این عالم ، و چنانکه شیر مادر مر کودک را از نعمت های این جهان چاشنی بود، این نعمت ها مر نفس مردم را شیر مادر اوست و مادر او این عالم است، و به منزلت چاشنی است مر او را این نعمت ها از نعمت های بی نهایت آخرتی. و بترسانیدندش که اگر مر این تکلیف را نپذیری و مر این را خوار داری و رد کنی، از لذت جاویدی بیوفتی و مر تو را از این لذت حسی که یافته ای، به کشتن جدا کنیم. و این حکم بر آفرینش راست است، از بهر آنکه تنزیل شیر مادر دین بود و هر که مر آن را رد کرد، شیر مادر دنیا از او بستدند که آن نعمت های این جهانی بود – اعنی بکشتندش – چنانکه هر کودکی که شیر مادر نخورد بمیرد. و مر ردکننده شیر خلقی را خدای کشت و مر ردکننده شیر امری رار سول او کشت به حق بر حکم فرمان آفرینش. و رساننده این پیغام محمد مصطفی (ص) بود و راست گفت و آفرینش بر درستی این قول گواست، از بهر آنکه تنزیل سخنی است گفته بر چیزهای عقلی و مر آن را ماننده کرده به چیزهای حسی، بر مثال برگ درخت که ماننده بار است به صورت وز تخم او اندر او مشابهتی بیش نیست، و هر که مر برگ درخت را نورزد و خوار داردش، مر بار او را نیابد، هم چنانکه هر که از لذت حسی باز ایستد به آغاز نشو خویش، به لذت نفسانی نرسد و هر که از برگ درخت بر بار او دلیل نگیرد، (جز) از برگ او مژه نیابد وز بار مر او را امیدی نباشد. و هر که مر برگ را ضایع کند به بار او نرسد، چنانکه بیشتر از مردمان روی از تنزیل گردانیده اند و مر شریعت را دست باز داشته اند و خوار گرفته اند. (و هر که اندر دین خدای از بهر ریاست) دنیایی همی رغبت کند، آن کس با آنکه دست از دین کوتاه کرده است برابر است، از بهر آن بود که خدای (تعالی مر شکایتی را که اندر) ضمیر رسول او بود از امت خویش اندر کتاب عزیز بازگفت بدین آیت، قوله: (و قال الرسول یرب ان قومی اتخذوا هذا القرءان مهجورا). پس هر که از امت بر تنزیل بایستاد و (مر) تاویل طلب نکرد، بر مثال کسی بود که از درخت برگ خورد وز بار دور ماند.