گوارشت. [ گ ُ رِ ] ( اِمص ، اِ )( از: گوار+ -ِشت ، پسوند اسم مصدر ) به معنی گوارش است که ترکیبی باشد که به جهت هضم طعام خورند. ( برهان ): و چون معده پاک کرده باشند تریاق بزرگ وگوارشتهاء گرم به کار برند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). قرص لیموی و گوارشت لطیف عنبر گلشکر باشد و گلقند و شراب دینار.بسحاق اطعمه ( چ دیوان چ قسطنطنیه ص 13 ). || گوارش. عمل گواریدن : نان آن مدخل ز بس زشتم نمود از پی خوردن گوارشتم نبود.رودکی.و رجوع به گوارش شود.
معنی کلمه گوارشت در فرهنگ معین
(گُ رِ ) = گوارش : ۱ - (اِمص . ) هضم . ۲ - میل به خوردن . ۳ - (اِ. ) معجون هضم غذا.
معنی کلمه گوارشت در فرهنگ عمید
= گوارش
معنی کلمه گوارشت در فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) هضم گوارش . ۲ - میل بخوردن : نان آن مدخل ز بس زشتم نمود از پی خوردن گوارشتم نبود . ( رودکی ) ۳ - ( اسم ) معجون هضم غذا گوارش ۲ : و چون معده پاک کرده باشند تریاق بزرگ و گوارشتهائ گرم بکار برند . ( ذخیر. خوارزمشاهی )