معنی کلمه گلگیر در لغت نامه دهخدا
خاکساران ز اغنیا محتاج همراهی نیند
شمعدان گل کجا دربند گل گیر طلاست.میرزا عبدالغنی ( از آنندراج ).
گل گیر. [ گ ِ ] ( نف مرکب ) گیرنده گل. || ( اِ مرکب ) قطعه آهنی محدب که بالای چرخ اتومبیل ، دوچرخه و موتوسیکلت قرار دهند بخاطر زدودن گل.
گل گیر. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یک مهد بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه مسجدسلیمان به هفتگل. هوای آن سرد و دارای 1500تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن اتومبیل رو است. پاسگاه ژاندارمری دارد و ساکنین از طایفه هفت لنگ بختیاری هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).