گلچینی

معنی کلمه گلچینی در لغت نامه دهخدا

گلچینی. [ گ ُ ] ( حامص مرکب ) انتخاب. به گزینی. گزیدن نیکوهای چیزی. اجتباء.، گل چینی. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اسفیورد شوراب بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 2500گزی جنوب ساری و 2000گزی ایستگاه راه آهن. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تجن و محصول آن برنج ، غلات ، پنبه ، کنجد و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

معنی کلمه گلچینی در فرهنگ عمید

چیدن گل، عمل گلچین.

معنی کلمه گلچینی در فرهنگ فارسی

انتخاب برگزیدن .
دهی است از دهستان اسفیورد شوراب بخش مرکزی شهرستان ساری

جملاتی از کاربرد کلمه گلچینی

گلچینی باغ یقین ‌گر نیست تسکین آفربن اوهام را هم‌ کم مبین خود روی دشت بنگ شو
نهال باغ طبعم طغرل از خورشید بر دارد به گلچینی درین گلشن به هر قابل ره استستش
آشپزی ترکیه به‌طور عمده میراث آشپزی عثمانی همراه با ترکیبی از آشپزی آسیای میانه، خاورمیانه و بالکان است. آشپزی ترکیه نیز بر آشپزی این مناطق و مناطق همجوار و حتی آشپزی اروپای غربی تأثیرگذار بوده‌است. عثمانی‌ها رسوم و آشپزی مناطق تحت سلطه خود در خاورمیانه را با عناصر محلی آسیای میانه درآمیختند و در واقع آشپزی سرشار از سلیقه و فن به‌وجود آوردند. از همین جهت مناطق مختلف تحت تسلط امپراتوری عثمانی گلچینی از غذاهای دوران عثمانی را در آشپزی امروزی خود دارند.
وقت گلچینی است در بستان عشق در مبندم بر بهارستان عشق
نه خار در کف گلچین، ز جرم گلچینی؛ نه چین بحاجب حاجب، ز خلق دربانی
باغبان خار ندامت به جگر می‌شکند برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
منصب گلچینی باغی ندارم، در تنم جامه را چون پوست، دامان گر نباشد گو مباش
گلش مبو که نه شغلیش غیر گلچینیست غمش مخور که نه کاریش غیر خونخواریست
چمن ساز بهار عشقم از شوقم مشو غافل به مژگان بایدم‌ گلچینی داغ جگر کردن
من و گلچینی آتشکده داغ کسی به تماشای گل و لاله چه کار است مرا
گلچینی فرصت چو سحر زد به دماغم تا دامن رنگم به شبیخون شکن رفت