گلوه

معنی کلمه گلوه در لغت نامه دهخدا

گلوه. [ گ ُ ] ( اِ ) سوراخ تنور نان پزی را گویند. ( برهان ).

معنی کلمه گلوه در فرهنگ معین

(گُ وَ یا وِ ) (اِ. ) سوراخ تنور نان پزی .

معنی کلمه گلوه در فرهنگ فارسی

( اسم ) سوراخ تنور نان پزی .

معنی کلمه گلوه در ویکی واژه

سوراخ تنور نان پزی.

جملاتی از کاربرد کلمه گلوه

زان همی‌برم گلویی چند تا زان گلوها عالمی یابد رها
گره بر گلوها فروبست گرد ز بی خونی اندامها گشت زرد
وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ آگاه کن ایشان را و بترسان از ان روز نزدیک آمده، إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ آن گه که دلها بر گلوها آید، کاظِمِینَ از بیم و اندوه، نفس خود فرو میگیرند، ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ ناگرویدگان را آن روز هیچ دوست نیست که ایشان را بکار آید، وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ (۱۸) و نه هیچ شفیع که بسخن او کار کنند.
ما عجب تشنه جگر رطل گران باده فراوان زان به تنگیم که تنگ است دهانها و گلوها
زان نمی‌برم گلوهای بشر تا مرا باشد کر و فر و حشر