معنی کلمه گلشهر در لغت نامه دهخدا
که نگشاید این بند من هیچکس
گشاینده گلشهر خواهیم و بس.فردوسی.بیاورد گلشهر دخترش ْ را
نهاد از برتارک افسرش ْ را.فردوسی.سپهبد بپیچید در خواب خوش
بجنبید گلشهر خورشیدفش.فردوسی.و رجوع به فهرست ولف شود.، گل شهر. [ گ ُ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ابتر بخش حومه شهرستان ایرانشهر واقع در 22000گزی شمال خاوری ایرانشهر و 13000گزی خاور راه شوسه ایرانشهر به خاش. هوای آن گرم و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، خرما، ذرت و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن فرعی است. ساکنان از طایفه میر هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).