معنی کلمه گلبن در لغت نامه دهخدا
اگر گل کارد او صد برگ ابازیتون ز بخت او
بر آن زیتون و آن گلبن به حاصل خنجک و خار است.خسروی.چنانچون خو که درپیچد به گلبن
بپیچم من بر آن سیمین صنوبر.بوالمثل.برفتند هر دو برابر ز مرو
خرامان چو در زیر گلبن تذرو.فردوسی.بیاراست [ فریدون ] گیتی بسان بهشت
بجای گیا سرو گلبن بکشت.فردوسی.نامزد زائران کنی گه کشتن
گر بمثل گلبنی به باغ بکاری.فرخی.کنون گر گلبنی را پنج وشش گل در شمار آید
چنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید.فرخی.ز گلبنان شکفته چنان نماید باغ
که میر پرّه زدستی به دشت بهر شکار .فرخی ( دیوان ص 137 ).بوستان گویی بتخانه فَرخار شده ست
مرغکان چون شَمَن و گلبنکان چون وثنا.منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 1 ).چو چنبرهای یاقوتین وز باد گلبنها
جهنده بلبل و صلصل چو بازیگر به چنبرها.منوچهری.بوستان بانا امروز به بستان شده ای
زیر آن گلبن چون سبز عماری شده ای.منوچهری.تو گفتی بستر دیباش هموار
بزیرش همچو گلبن بود پرخار.( ویس و رامین ).به هر گوشه بد گلبنی خاسته
هوا را به گلبن بیاراسته.اسدی.نهانی مگر گلبنی را ازیرا
گهی تر و خوش گل گهی خشک خاری.ناصرخسرو.گلبن چو برج جوزا گشته ست وگل بر او
بشکفت جای جای سماک و عوا شده ست.ناصرخسرو.نگویم که طاووس نر است گلبن
که گلبن همی زین سخن عار دارد.ناصرخسرو.باغ اگر بر چرخ بودی لاله بودی مشتریش
چرخ اگر در باغ بودی گلبنش جوزاستی.ناصرخسرو.از صد گلت یکی نشکفته ست پیش تو
اکنون هنوز گلبن بخت تو نوبر است.ظهیرالدین فاریابی.هر خار که گلبن طمعداشت
در چشم نمک فشان شکستم.خاقانی.فاخته گفت : از سخن نایب خاقانیم
گلبن کآن دید کرد مدح شهش امتحان.خاقانی.