گل مهره. [ گ ِ م ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) هر گلوله و مهره را گویند که از گل سازند عموماً و کمان گروهه را خصوصاً. ( برهان ) ( آنندراج ) : بر سر هر یک مردی یک مهره گل از سفال گل مهره از سفاله... که چنانکه گل را بیزی و آنرا سفال کنی هر یک چند پشکل گوسفند و بر هر گل مهره نام آن کس نبشته. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی قصه اصحاب فیل ). هر حجتی که گفت بدو رد کنی و باز اندردهان نهیش چو گل مهره در تفک.سوزنی ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).دو صد مهره بر یکدگر ساخته ست که گل مهره نو بپرداخته ست.سعدی ( بوستان ).|| کره زمین. || کنایه از آدمی. ( برهان ) ( آنندراج ).
معنی کلمه گل مهره در فرهنگ معین
(گِ مُ رِ ) (اِمر. ) ۱ - گلوله و مهره ای که از گِل سازند. ۲ - کرة زمین .
معنی کلمه گل مهره در فرهنگ عمید
۱. مهره یا گلولۀ کوچک که از گل درست کنند. ۲. مهرۀ کمان گروهه.
معنی کلمه گل مهره در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - گلوله و مهره ای که از گل سازند .۲ - مهر. کمال گروهه ( خصوصا ) : هر صحبتی که گفت بدو رد کنی و باز اندر دهان نهیش چو گل مهره در تفک . ( سوزنی ) ۳ - کر. زمین . ۴ - آدمی ( که گویند از خاک سرشته شده ).
معنی کلمه گل مهره در ویکی واژه
گلوله و مهرهای که از گِل سازند. کرة زمین.
جملاتی از کاربرد کلمه گل مهره
سرشته در کف ایشان بقدرت ازلی خمیر هستی و گل مهره سپهر کبود
گمان بری چو کنی سوی شاخ تاک نظر که هست هیکل گل مهره بر کمان انگور
به رویم طفل اشک از بهر بازی بود پیوسته در گل مهره بازی
دو صد مهره بر یکدگر ساختهست که گل مهرهای چون تو پرداختهست
هر تن که از رعایت تو بهرهای ندید گل مهرههای نقش بلا کرد روزگار
گردون اگر بیازش دستی کرم کند گل مهره زمین به فلاخن درآورم
زمانه از تو بگل مهره گوهری بخرید که قدر آن نشناسد کسی ز والایی
مکن تکیه برین گل مهره کو نیز درین میدان سر و پائی ندارد
غالب این لعب به گل مهره رضاجویی تست تو خریدار گهر باش گهر بنمایم
از نسیم کوی او کآید سحر در اهتزاز کلبه ام را غنچهٔ گل مهرهٔ دیوار شد