گل سر سبد

معنی کلمه گل سر سبد در لغت نامه دهخدا

گل سرسبد. [ گ ُ ل ِ س َ رِ س َ ب َ / س َ س َ ب َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل روی سبد. ( آنندراج ). || کنایه از سرمایه رونق و چیزی که از امثال خود بهتر و معزز و ممتاز باشد، چه معمول گل فروشان و باغبانان است هر گلی که از جمله گلها کلان و بهتر باشد آنرا بر سر سبدی که از گلها پر باشد می نهند. ( غیاث ). برگزیده. برجسته. ممتاز :
گل سرسبد را دهد باغبان
در آخر به بالای گلها مکان.ملاطغرا ( از آنندراج ).گل سرسبدم اشک سرخ و چهره زرد
ز باغ عشق نچیدیم جز گل حرمان.سنجر کاشی ( از آنندراج ).گل سرسبد عمر چشم بیدار است
برغم دیده گلچین روزگار مخسب.صائب ( از آنندراج ).

معنی کلمه گل سر سبد در فرهنگ معین

(گُ لِ سَ. سَ بَ )(ص مر. )کنایه از: آدم محبوب و برگزیده .

معنی کلمه گل سر سبد در فرهنگ فارسی

گل روی سبد
روی سبد، گل زیباوبرگزیده، وکنایه ازشخص برگزیده وعزیز، روی سبد، گل زیباوبرگزیده، وکنایه ازشخص برگزیده وعزیز

جملاتی از کاربرد کلمه گل سر سبد

چو غنچه سر به گریبان خود فرو بردن گل سر سبد آشنایی سخن است
رقم هندسه عرفی منه اشعار مرا هر جه زین باغ بروید گل سر سبد است
به روی گرم چو، مهر آنکه با خلایق زیست گل سر سبد روزگار خود باشد
بهار ما، نفس سرد و، چشم گریان است گل سر سبد سینه، داغ جانان است
گر التفات کنی سوی من بجای خودست گل سر سبد عاشقان روی توام