گلریزان

معنی کلمه گلریزان در فرهنگ معین

( ~ . )(ص مر. ) مراسم گلریزی به سر عروس و د اماد یا به سر پهلوان در زورخانه .

معنی کلمه گلریزان در فرهنگ عمید

۱. رسم گل ریختن به سر عروس و داماد در مجلس عروسی یا بر سر پهلوان در زورخانه.
۲. مراسمی ویژه در زورخانه برای جمع آوری پول به منظور کمک به یکی از اعضا.

معنی کلمه گلریزان در فرهنگ فارسی

رسم گل ریختن بسرعروس وداماددرمجلس عروسی، یابسرپهلوان درزورخانه

معنی کلمه گلریزان در فرهنگ اسم ها

اسم: گل ریزان (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: golrizān) (فارسی: گلريزان) (انگلیسی: golrizan)
معنی: گلریز، گل افشان، گلباران، مراسم گلریزی به سر عروس و د اماد یا به سر پهلوان در زورخانه، ( = گلباران )

معنی کلمه گلریزان در دانشنامه آزاد فارسی

اصطلاحی در ورزش باستانی، آیین گرد هم آمدن پهلوانان در زورخانه به منظور جمع آوری کمک های نقدی برای صرف شدن در کاری خیر یا برای ادارۀ امور زورخانه. در گذشته کسی که قصد کشتی با حریفی داشت، دسته گلی برای حریف می فرستاد و یا با حضور در زورخانه گلی به سوی او پرتاب می کرد. گویا رسم گل ریزان، مأخوذ از همین عمل باشد؛ زیرا این مراسم در گذشته برای تماشای کشتی های بزرگ برگزار می شد و نوعی جشن ورزشی برای تماشای مسابقۀ پهلوانی و تجلیل از پهلوانان بود. در حین برگزاری این جشن، در حالتی که همه مشغول ورزش بودند، چندبار دسته های گل را از پنجرۀ سقف زورخانه به سر و صورت ورزشکاران می ریختند. این جشن ها بیشتر در شب های ماه رمضان انجام می شد که چراغانی هم مقدور باشد. جشن گل ریزان در سایر ماه ها در روزهای جمعه برگزار می شد. به هنگامِ ورود پهلوانانی مشهور به شهری، به افتخار او با ترتیب دادن جشن گل ریزان مقدمش را گرامی می داشتند. مراسم گل ریزان در سال های اخیر بیشتر در امور خیریه برای دستگیری از پهلوانان خانه نشین صورت گرفته است.

جملاتی از کاربرد کلمه گلریزان

سرخ رو می گردد از ریزش کف احسان ما چون خزان در برگریزان است گلریزان ما
خوش بهاری می رسد میخانه ها سامان کنید برگ عیش آماده بهر جشن گلریزان کنید
می‌تواند دشت را از گریه گلریزان کند چشم پاک من شود گر یک نظر گلچین او
بی بهار جلوه اش جویا فضای دشت را فیض گلریزان اشکم دامن گلچین کند
به عقل شیشه دل باشد گران حرف ملامتگر سر دیوانه گلریزان شمارد سنگباران را
نماند آرایشی بهر نشاط روز وصل از بس گل چاک گریبان، صرف گلریزان دامن شد
به تیره غمزه دل‌دوزی به رخ شمع شب‌افروزی به غبغب صبح نوروزی که گلریزان بود کارش
می کنند از هر طرف نیش زبان بر هم دراز بزم گلریزان مستان خارزاری بیش نیست
غازه را آتش از آن چهره دگر در جان است حوض آیینه ز رخسار تو گلریزان است
فارغ است از سیر گل مجنون سرگردان ما نقش پای ناقه لیلی است گلریزان ما