گشی

معنی کلمه گشی در لغت نامه دهخدا

گشی. [ گ َ ] ( حامص ) خوشی. خوشحالی. ( از آنندراج ). || تندرستی. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به کشی شود.
گشی. [ گ َش ْ شی ] ( حامص ) خرامیدگی و جلوه گری و نازرفتاری. ( برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). || خوشی. خوشحالی. || تندرستی. ( از برهان ) :
تابجهان گشی است و خوشی ای صدر
خوش زی و گش با سمن رخان پریوش.سوزنی ( از فرهنگ رشیدی ).
گشی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دیر بخش خورموج شهرستان بوشهر، واقع در 90هزارگزی جنوب خاوری خورموج ،کنار راه فرعی خورموج به اهرم. هوای آن گرم و دارای 86 تن سکنه است. آب آن از چاه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
گشی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خاویز بخش اهرم شهرستان بوشهر، واقع در 25هزارگزی جنوب خاور اهرم ، در دامنه کوه خورموج. منطقه ای است کوهستانی و هوای آن معتدل و دارای 327 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن مرکبات و خرماست. شغل اهالی باغبانی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

معنی کلمه گشی در فرهنگ معین

(گَ ) (حامص . ) = کشی : ۱ - خوشی ، خوشحالی ، شادمانی . ۲ - خرامیدگی ، رفتار توأم با ناز.

معنی کلمه گشی در فرهنگ فارسی

۱ - خوشی خوشحالی شادمانی . ۲ - خرامیدگی رفتار توام با ناز .
دهی است از دهستان خاویز بخش اهرم شهرستان بوشهر .

معنی کلمه گشی در ویکی واژه

کشی:
خوشی، خوشحالی، شادمانی.
خرامیدگی، رفتار توأم با ناز.

جملاتی از کاربرد کلمه گشی

رابطهٔ بازگشی را به شکل ماتریسی می‌نویسیم
غیر چستی و گشی و روحنت حق برو افکنده بد نادر صفت
گشیدند صف از درون بارگاه همه چشمها بود در راه شاه
پس از پایان سلسله یوان شمالی، قبیله آسود به تدریج در ملت مغولستان ادغام شد و به یکی از منابع اصلی خانوارهای یونگشیبو - هورقین و یکی از سه قبیله قدیمی هورقین تبدیل شد.
چو بشنید این سخن ویس پری‌زاد به شرم و ناز و گشی پاسخش داد
گوانگشی در جنوب کشور چین و در همسایگی کشور ویتنام قرار دارد.
فیض از شراب عشق اگر جرعهٔ‌ گشیم در راه دوست هم دل و هم جان فدا کنیم
هر آن کاو برمنش با شد به گشی نباشد عیش او را هیچ خوشی
از جمعیت ۵۰ میلیونی این منطقه، حدود ۳۱٪، یعنی معادل ۱۵ میلیون مردم ژوانگ تشکیل می دهند. مردم ژوانگ پرجمعیت‌ترین اقلیت قومی چین به حساب می آیند. حدود ۶۳٪ جمعیت گوانگشی را مردم هان (چینی‌زبانان)، و ۶٪ دیگر را سایر اقلیت‌های قومی تشکیل می‌دهند.
مغولستان داخلی • سین کیانگ • نینگ‌شیا • گوانگشی • تبت
چند در این بند به گشی چنین دامن دنیا بکشی واستین؟
رخش صبا میدوید، کرم سوی سبزه گاه پیشگشی ساختش، آب ز، بر گستوان
آبی و خاکی و بادی و آتشی عرشی و فرشی و رومی و گشی
سپهبد به یک تک در اسپش رسید برآورد گرز و غوی برگشید
ترا با این چنین گفتار حاصل که یک دم مینگشی دوست واصل
ادیمو یا اکیمو، گونه‌ای اودوگ در دین سومری بودند، که مشابه پرتا در آیین‌های هندوی یا جیانگشین‌ها در افسانه‌های چینی هستند. از آنها به عنوان ارواح کسانی که به درستی دفن نشده‌اند، یاد می‌شود. آنها از زندگان انتقام می‌گرفتند و اگر بعضی از تابوها مانند خوردن گوشت گاو رعایت نمی‌شد، ممکن بود روح آن فرد تسخیر شود. تصور این بود که که این دیوها باعث بیماری می‌شدند و رفتار مجرمانه را در زندگی تحریک می‌کنند، اما گاهی با بازسازی خاکسپاری روحشان آرام می‌شد.