معنی کلمه گشنگی در لغت نامه دهخدا
اگرچه باده نه درخورد باشد آن کس را
که در سرای خود از گشنگی مگس گیرد.ظهیرالدین فاریابی.
گشنگی. [ گ َ ن َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 30000گزی باختری کهنوج و 4000گزی شمال راه مالرو کهنوج به گلاشکرد. 25 تن سکنه دارد و مزرعه هویره جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).