معنی کلمه گشن در لغت نامه دهخدا
سوی رود با کاروان گشن
زهابی بدو اندرون سهمگن.ابوشکور بلخی.و در این بیت نیز حرف دوم متحرک است :
از ایوان گشتاسب تا پیش کاخ
درختی گشن بیخ و بسیارشاخ.دقیقی طوسی ( گشتاسب نامه ).بعقیده محققان این کلمات بهر دو معنی ازیک ریشه میباشند و اصلاً بمعنی نر و فحل و مجازاً بمعنی بسیار، انبوه و فراوان استعمال شده. این بیت ابوشکور بلخی مؤید آن است که بمعنی دوم هم در اصل به سکون دوم بوده و بضرورت شعر متحرک آورده اند :
سپاه اندک و رای و دانش فزون
به از لشکر گشن بی رهنمون.
رجوع به مزدیسنا تألیف معین ص 334، برگزیده شعر تألیف معین ج 1 ص 27 شود». بسیار و انبوه باشد. ( از برهان قاطع چ معین ) ( آنندراج ). انبوه بود از لشکر و قافله و مال و شاخ درخت و بیشه و آنچه بدین ماند. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
وز آن پس گرفتندش [ گیو را ] اندر میان
چنان لشکری گشن شیری ژیان.فردوسی.چنین گفت کای مرد گردن فراز
چنین لشکر گشن و این گونه ساز.فردوسی.چو چشم تهمتن بدیشان رسید
به ره بر درختی گشن شاخ دید.فردوسی.شه سپه شکن جنگجو ز پیش ملک
میان بیشه گشن اندرون خزید چو مار.فرخی.خسروی با لشکری گشن و قوی
خسروی با لشکری گشن و گران.فرخی.بجایی دگر دید بر سنگلاخ
درختی گشن برگ بسیارشاخ.اسدی.همانجای بد مرغزاری فراخ
میانش درختی گشن برگ و شاخ
درختی گشن شاخ بر شیخ کوه
از انبوه شاخش ستاره ستوه.اسدی.عروسی بهاری کنون از بنفشه
گشن جعد و از لاله رخسار دارد.ناصرخسرو.یکسو کش سر از این گشن لشکر
بیهوده مرو پس گشن ساری.ناصرخسرو.رفته و جسته ز هول و سهم تیغ و تیر تو
در گشن تر بیشه شیر وتنگ تر سوراخ مار.مسعودسعد.