گسته

معنی کلمه گسته در لغت نامه دهخدا

گسته. [ گ َ ت َ / ت ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) ( از: گست + ه ، پسوند نسبت ) منسوب به چیزی زشت. ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ نظام ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || سرگین باشد که فضله اسب و استر و خر و گاو است. ( برهان ). سرگین ، زیرا که نسبت به چیز زشت دارد، و ها برای نسبت است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( جهانگیری ).

معنی کلمه گسته در فرهنگ معین

(گَ تَ یا تِ ) (اِ. ) ۱ - هرچیز زشت و پلید. ۲ - فضلة چارپایان .

معنی کلمه گسته در فرهنگ عمید

۱. زشت.
۳. سرگین.

معنی کلمه گسته در ویکی واژه

هرچیز زشت و پلید.
فضلة چارپایان.

جملاتی از کاربرد کلمه گسته

وزان پس چو گودرز و چون طوس و گیو چو گستهم و شیدوش و فرهاد نیو
به گستهم گفت این گو بی‌خرد نباید که بی‌داوری می‌خورد
پس گستهم رفت باید دمان مر او را بدن یار با بدگمان
چو بشنید گستهم نوذر که شاه بدان شارستان پدر کرد راه
ببیژن چنین گفت گستهم زود که لختی عنانت بباید بسود
بفرمود پس گستهم را که شو سپه را تو باش این زمان پیشرو
چو دریا به قلب اندر آمد سپاه زچپ گستهم شد گو رزمخواه
به گستهم گو ایچ گونه مپا چو این نامه من بخوانی بیا
خراسان سراسر به گستهم داد بفرمود تا نو کند رسم وداد
چو گستهم از پیش رستم برفت دل بیژن از درد ایشان بتفت