معنی کلمه گست در لغت نامه دهخدا
دلبرا دو رخ تو بس خوب است
از چه با یارکار گست کنی.عماره.روی ترکان بست نازیبا و گست
زرد و پرچین چون ترنج آبخست.علی فرقدی.سخنها که گفتی تو بر گست باد
دل و جان آن بدکنش گست باد.فردوسی.اگر بر چرخ با این عادت گست
شوی ، گردد ستاره با تو هم پست.( ویس و رامین ).چه عاشق باشد اندر عشق چه مست
کجا بر چشم او نیکو بود گست.( ویس و رامین ).سوزنی در مدح وی با قافیه کشتی گرفت
قافیه شد نرم گردن گرچه توسن بود و گست.سوزنی.اگر تمثال مانی زنده گردد
به پیش صورت خوبت بود گست.شمس فخری.