گریه کردن. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اشک ریختن. ( آنندراج ). گریستن. بکاء : گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان ز دو چشمش روان برفت.سعدی.گریه گو بر هلاک من مکنید که نه این نوبت نخستین است.سعدی ( بدایع ).طفل از پی مرغ رفته چون گریه کند بر عمر گذشته همچنان میگریم.سعدی ( رباعیات ).مکن گریه بر گور مقتول دوست قل الحمد که مقتول اوست.سعدی ( بوستان ).میکند گریه و همدرد ندارد صائب جای رحم است در این بزم به تنهائی شمع.صائب ( از آنندراج ).و رجوع به گریه شود.
معنی کلمه گریه کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) گریستن اشک ریختن : گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت . ( بدایع سعدی )
معنی کلمه گریه کردن در ویکی واژه
piangere
جملاتی از کاربرد کلمه گریه کردن
ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان میفشان در زمین شور صائب تخم قابل را
گریه کردن را دلی می باید از گل شادتر شاهد این حرف رنگین، گریه مستانه است
گرفتند هم را دگر در کنار بسی گریه کردند با هم به زار
گریه کردن پیش بیدردان ندارد حاصلی تخم قابل در زمین پاک می باید فشاند
بعد از نکاتی که از فواید گریه کردن برای دفع سموم بدن و کاهش استرس گفته شد به راحتی میتوان فهمید که دو عامل مهم در پیری و از بین رفتن زیبایی پوست با گریه مناسب رفع خواهد شد و پوست به طبع به زیبایی خواهد رسید.
گریه کردن پیش بی دردان ندارد حاصلی چند ریزی در زمین شور تخم پاک را
بغیر سوختن و گریه کردن و مردن چه طرف شمع ازین تیره انجمن بندد؟
گریه مستانه نگشود از رگ جانم گره تاک را در گریه کردن عقده از دل وا نشد
دانه از خاک فراموشان نمی آید برون گریه کردن بر مزار رفتگان بی حاصل است
نتوان چو گریه کردن، روز از حجاب مردم خالی نمیشود دل، گر تیره شب نباشد
همه شب همچو شمع از گریه کردن میان اشک بودی تا بگردن
رضا طاهری در شروع مقدمه کتاب مینویسد: «میگویند در بندری کوچک و قدیمی دختری همیشه در حال گریه کردن بود. اشکهای دخترک تبدیل به مروارید میشد. مردم با جمعآوری دانههای مروارید و فروش آن زندگی میکردند. آن بندر در سالیان کوتاهی یکی از بندرهای بزرگ و آبادان جهان شد. مردم شاد و خندان زندگی میکردند، اما دخترک همیشه گریه میکرد و کسی نمیدانست چرا؟