گریزی

معنی کلمه گریزی در لغت نامه دهخدا

گریزی. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شهرنوبالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، واقع در 48هزارگزی شمال باختری طیبات. هوای آن معتدل و دارای 247 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و تریاک و بنشن و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

جملاتی از کاربرد کلمه گریزی

دیدگریزی به معنی این است که جانور یا تجهیزات نظامی به سختی قابل رویت (یا از طرق دیگر مانند صدا یا بو و رد شکار) باشند. دیدگریزی از طرق مختلفی امکان‌پذیر است. برای مثال زندگی در زیر زمین یا فعال بودن در شب به جای روز.
مکن که عیب کنندت ز چون منی چو گریزی که نیکنامی جاوید از برای تو خواهم
پیش از آغاز به کار رسمی اف-۲۲ در دسامبر ۲۰۰۵ با نام اف-۲۲ای، این هواگرد با نام‌های اف-۲۲ و اف/ای-۲۲ شناخته می‌شد. پس از دوره توسعه طولانی‌مدت و با وجود مشکلات عملیاتی، نیروی هوایی ایالات متحده قدرت هوایی-تاکتیکی این هواگرد را جزء مهمی از قدرت تاکتیکی هوایی این نیرو توصیف کرد. بیانیه نیروی هوایی بیان می‌کرد اف-۲۲ با تمام جنگنده‌های پیشین متفاوت است و قابلیت‌های رادارگریزی، عملکرد آیرودینامیک و آگاهی موقعیتی آن، کارایی بی‌سابقه‌ای به این جنگنده داده است.
گریزی چنین کمتر از جنگ نیست خدای جهان را جهان تنگ نیست
آن تکلف چند باشد آخر آن زشتی او بر سر آید تا تو بگریزی و هیهاتی کنی
در دوره نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل استفاده از دین برای سرکوب معترضان (و دلایلی دیگر)، دین‌ناباوری از جمله، اسلام‌گریزی
عشق «نظیری » بلاست تا نگریزی ازو دوست ز غیرت ببست جان تو بر جان او
شبم به وعدهٔ فردای خودنشانی و چون من در انتظار نشینم، تو روزها بگریزی
یا گریزی از وزیر و قصر او این نباشد جست و جوی نصر او
آن خانه مردی است و در او شیردلانند از خانه مردی بگریزیم، چه مردیم؟
جان بگریزد اگر ز جان بگریزی وز دل بگریزم ار از آن بگریزی
تو تیری و ما همچو کمانیم هنوز تیری چه عجب گر ز کمان بگریزی
ابو ربیع واسطی گوید که داود طائی را گفتم مرا وصیّتی کن، گفت از دنیا روزه فرا گیر و مرگ عید خویش کن و از مردمان بگریز چنانک از شیر گریزی.