معنی کلمه گریزپا در لغت نامه دهخدا
بروید ای حریفان بکشید یار ما را
بمن آورید آخر صنم گریزپا را.( کلیات شمس چ فروزانفر ج 1 ص 105 ).به چاک سینه نه مرهم پی دوا بندم
ره فرار به صبر گریزپا بندم.ابوطالب کلیم.گرچه خود را به آب خواهد داد
گو سرشک گریزپا بگریز.ظهوری ( از آنندراج ). || مجازاً بر چیز بی ثبات و ناپایدار اطلاق کنند. ( آنندراج ):
می بر کف من نه که دلم پرتاب است
وین عمر گریزپای چون سیماب است.سیدحسن غزنوی.گریزپاست نشاط جهان در این گلشن
ز دست خود نگذاری تذرو مینا را.سلیم ( از آنندراج ).