گرگی. [ گ ُ ] ( حامص ) گرگ بودن. عمل گرگ کردن. درندگی : به گرگی ز گرگان توانیم رست که بر جهل جز جهل نارد شکست.نظامی.شبانی پیشه کن بگذار گرگی مکن با سربزرگان سربزرگی.نظامی. گرگی. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه شهرستان نیشابور واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری فدیشه. هوای آن معتدل. دارای 43 تن سکنه است. محصول آن غلات و تریاک. آب آنجا از قنات تأمین میشود. شغل اهالی زراعت و مالداری و کرباس بافی است. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
معنی کلمه گرگی در فرهنگ فارسی
۱ - گرگ بودن : اندر او اشکال گرگی ظاهر است شکل او از گرگی او مخبر است . ( مثنوی ) ۲ - مانند گرگ بودن درندگی : بگرگی زگرگان توانیم رست که برجهل جز جهل نارد شکست . ( نظامی )
معنی کلمه گرگی در دانشنامه عمومی
گرگاس یا سگ گرگی حیوان دورگه ای ست که از جفت گیری سگ و گرگ پدید می آید. از آن جا که سگ اهلی ( Canis lupus familiaris ) زیرگونه ای از گرگ خاکستری ( Canis lupus ) به شمار می رود پس می توان گرگی را نژادی از سگ نیز به شمار آورد. با توجه به اینکه نسل تمامی سگ ها به زیرگونه هایی از گرگ می رسد، گرگی، سگی است که خون گرگ را از ۵ جد نزدیک خود به ارث برده باشد. نام های فارسی دیگر این جانور «گرگ سگ» و سَگگُرگ است. بیشترین جمعیت گرگی ها در ایالات متحده آمریکا زندگی می کنند. شمار گرگی ها در این کشور در سال ۱۹۹۸ حدود ۳۰۰ هزار برآورد شده که برخی منابع آن را تا ۵۰۰ هزار بالا می برند. برای تولید گرگی معمولاً گرگ خاکستری را با سگی از نژادهای گرگ مانند ( مثل ژرمن شپرد یا سیبرین هاسکی یا مالاموت آلاسکایی ) جفت می کنند. از آن جا که ساختار ژنی گرگی ترکیبی از آنِ سگ و آنِ گرگ است، ویژگی های جسمی و رفتاری اش ممکن است به هر یک از آن ها شبیه شود و چندان قابل پیش بینی نیست. دورگه شدن گرگ و سگ به طور طبیعی و در حیات وحش نیز دیده می شود. این وضعیت بیشتر در نواحی نزدیک به سکونت گاه های انسانی اتفاق می افتد که تراکم جمعیتی گرگ ها کم و آنِ سگ ها زیاد است. البته مواردی نیز از حضور گرگی ها در مناطقی با تراکم جمعیتی مناسب گرگ در شوروی سابق مشاهده شده است. بسیاری از موارد حملات گرگ های بزرگ به انسان ها که رفتار تهاجمی غیرمتعارفی نسبت به انسان ها داشته اند ممکن است مربوط به گرگی ها باشد و در اینصورت خطرناک هستند. در اروپا تداخل ژنتیکی سگ ها و گرگ ها یکی از عوامل تهدید بقای گله های کوچک گرگ در این قاره است که در خطر شدید انقراض قرار دارند.
جملاتی از کاربرد کلمه گرگی
بار شغل این سرا سازد خمیده پشت مرد آه اگرگیری ز دیوار فراغت پشت باز
ناگاه دید در دشت پوینده ماده گرگی از مکر کرده شستی وز حیله بسته دامی
با این حال، از دست دادن فریا به شدت به مایکل صدمه زده بود، به طوری که از همسر خود دور بود و در نهایت، استر به یک گرگینه جوان و رهبر روستا به نام «انسل» علاقهمند شد.
دگر پور گودرز رهام شیر چه روئین و گرگین و کرکوی پیر
بسیاری معتقدند که افسانههای نظیر خونآشام و گرگینه برگرفته از این گونه قتلها میباشد.
چو یک هفته گرگین برهبر بپای همی بود و بیژن نیامد بجای
این روستا در دهستان گرگین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۵۷ نفر (۳۱خانوار) بودهاست.
عاجزی گرگی است ای غافل که او مردم خورد عاجز آئی بیگمان هرچند کاکنون معجزی
برفتند با گیو جنگاوران چو گرگین و چون زنگهٔ شاوران
گرگیعان از آداب مذهبی است که در سالهای اخیر در ۱۵ رمضان در برخی شهرهای خوزستان اجرا میشود. در این شب کودکان عرب با پوشیدن لباسهای عربی به خیابانها آمده و کیسههای کوچکی را که از قبل تهیه کردهاند به گردن میآویزند و با خواندن سرودهای مردمی این شب، به درب منازل همسایگان رفته و از آنان عیدی و شیرینی میگیرند.
چند گرگی شرمی از روی غضنفر آسمان آسمان شرمی آخر آسمان
به گرگین چنین گفت از ایدر بران ببین تا کدام اند نام آوران
کسی/استر برای گرگینهها انگشترهای نورماه درست میکند ، کیلب/کول با داوینا کلیر (دانیل کمبل) رابطه ای دوستانه-عاشقانه برقرار کردهاست و وینسنت/فین سعی در نزدیک شدن به کمیل اوکانل (لیه پایپس)دارد.
نه گند بخل ازین سروران ممسک شد نه بوی نفط ازین اشتران گرگین رفت
کند شیر، ار بخوردن، بخل گرگی برو تهمت بود نام بزرگی!