گرچه
معنی کلمه گرچه در فرهنگ عمید
معنی کلمه گرچه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گرچه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه گرچه
گرچه دل روز خوش از گلخن افلاک ندید اینقدر بود که آیینه مصفا میکرد
بستهام با آنکه اهل ملتم دل در بتان گرچه از خیل خلیلم کار آزر میکنم
حکم میخانه به ما بخشیده است گرچه هستیم مبتلای بلا
پس سلیمان گفت گرچه فیالاخیر سرد خواهد شد برو تاج و سریر
گرچه زتومیگویم در گفت نمی آئی ورچه بتو می بینم چون جانت نمی بینم
نقش جسمم اگرچه خرد بود از دلم قطرهها چو بحر شود
هر نبی معجزات آن همه داشت گرچه هر یک دو سه از آن افراشت
ندید گرد کمال تو گرچه از تعجیل هزار نعل بیفکند آسمان چو هلال
یکی بُد تا سخن گفت آشکاره اگرچه بود او کردند پاره
گرچه در ظاهر من از کوی تو دور افتادهام لیک رویت چشم جانم را نماید منظری