گروه

گروه

معنی کلمه گروه در لغت نامه دهخدا

گروه. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه وارداک شهرستان مشهد، واقع در 58 هزارگزی شمال باختری مشهد و 5 هزارگزی باختر راه مشهد به ارداک. هوای آن سرد و دارای 171 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
گروه. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه وارداک شهرستان مشهد، واقع در 108هزارگزی شمال باختری مشهد و 20هزارگزی شمال خاوری رادکان. هوای آن سرد و دره است. دارای 462 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات و چغندر، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
گروه. [ گ ُ ] ( اِ ) پهلوی ، گره ( دسته ، گروه ). ارمنی ، گره ( ملت ، جمعیت ). بلوچی ، گرف . ایرانی باستان ، ظاهراً گروثوه . کردی ، کوروه ( اجتماع اشخاص ). ( حاشیه برهان چ معین ).جماعت مردم را گویند و به عربی قوم خوانند. ( غیاث ) ( برهان ). جماعة از مردم و غیره از سایر حیوانات. ( آنندراج ). جماعت مردم و غیر آن. ( انجمن آرا ). طائفه. جمعیت. دسته. امت. ثله. رهط. زمره. حزب. فرقه. فریق. فئه. عصبه. فوج. قبیله : و مغرب وی گروهی از خرخیزیانند. ( حدود العالم ). و کوفیانند و ایشان هفت گروهند و هر گروهی را مهتری است. ( حدود العالم ).
ای خواجه چرا جداشده ستی ز گروه
چونانکه ز جمع تره ها خود خروه.ابوعلی صاحبی.یکی غار بود اندر آن برزکوه
بدو سخت نزدیک و دور از گروه.فردوسی.همانگاه سیمرغ برشد به کوه
بمانده برو چشم سام و گروه.فردوسی.مرا گفت رو تا به البرز کوه
قباد دلاور ببین با گروه.فردوسی.گروه دیگر گفتند نه که این بت را
برآسمان برین بود جایگاه آور.فرخی.شده بنفشه بهر جایگه گروه گروه
کشیده نرگس بر گرد او قطار قطار.فرخی.دلم یکی و در او عاشقی گروه گروه
تو در جهان چو دل من دلی دگر بنمای.فرخی.به هر تلی پر از کشته گروهی
به هر غفجی پر از فرخسته پنجاه.عنصری.نبید خور که به نوروز هر که می نخورد
نه از گروه کرام است و نز عداد اناس.منوچهری.در باغها نشاند، گروه از پس گروه

معنی کلمه گروه در فرهنگ معین

(گُ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - دسته ، جمعیت . ۲ - امت ، فرقه . ۳ - واحدی از سربازان شامل ۹ نفر. ۴ - امتیاز کارمند از جهت مدرک تحصیلی و سابقة کار که خود به چند پایه تقسیم می شود. ۵ - اصطلاحی است که در دانشگاه ها به جای کلمة انگلیسی دپارتمان یعنی جزوی از دانشگاه

معنی کلمه گروه در فرهنگ عمید

۱. جماعت.
۲. جمعی از مردم.
۳. دسته ای از حیوانات.
* گروه خونی: (پزشکی ) نوع خون انسان یا برخی پستانداران که بر اساس وجود یا عدم آنتی ژن های خاص، بر سطح گلبول های قرمز تقسیم بندی می شود، و شامل گروه های a، b، ab و o است.

معنی کلمه گروه در فرهنگ فارسی

دهستانی است از بخش ساردوئیه جیرفت واقع در شمال ساردوئیه . کوهستانی و سردسیر دارای ۱۵٠٠ سکنه از ۳۶ آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده . محصول آن غله و لبنیات است .
جماعت، جمعی ازمردم، دستهای ازحیوانات، گره وگروهه وگروزه نیزگفته شده
( اسم ) ۱ - دسته ای از مردم جماعت جمع : گروهان : مسعود گفت او بازار خویش تیز می کند و گروهی ترکان را چه محل و قدر تواند بود . ۲ - طایفه قبیله . ۳ - واحدی از سربازان که در عصر پهلوی اول شامل سه جوخه دو جوخ. تیرانداز و یک جوخ. آتش ) و هر دسته ( رسد ) شامل دو گروه بود سپس هر گروه شامل دو جوخه و هر دسته شامل سه گروه شد . امروزه گروه شامل ۹ تن است ( دو تیم ۴ نفری و یک فرمانده گروه ) . یاگروه آموزشی . اصطلاحی است که در دانشگاه بجای یعنی جزوی از دانشگاه که در آن دروس مشابه و مربوط بیکدیگر تدریس میشود اطلاق کنند مثلا گروه آموزشی ادبیات فارسی گروه آموزشی تاریخ گروه آموزشی جغرافی .

معنی کلمه گروه در فرهنگستان زبان و ادب

{phrase} [زبان شناسی] واحدی نحوی بزرگ تر از واژه و کوچک تر از بند که هستۀ آن مقوله ای نحوی از جنس همان واحد است
{commission} [عمومی] گروهی موقت یا دائمی و درعین حال ملی و جهانی که از سوی دولت یا سازمانی رسمی برای رسیدگی به امری مأمور می شود و رسماً موظف است دربارۀ موضوع مربوط پژوهش و تحقیق کند؛ ممکن است پژوهش و تحقیقات به معنی اعم آن باشد، یا جنبۀ قضایی و داوری داشته باشد...
[عمومی] ← بخش 2
{group} [ریاضی، علوم نظامی] [ریاضی] مجموعه ای با یک عمل دوتایی شرکت پذیر که دارای عنصر همانی باشد و هر عنصر آن وارون داشته باشد [علوم نظامی] یگانی راهکنشی و اداری انعطاف پذیری که از دو یا چند گردان تشکیل می شود و شامل یگان های پشتیبانی رزمی و پشتیبانی خدمات...
{platoon} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] دسته ای از وسایل نقلیه که به دلیل وضعیت چراغ های راهنمایی یا هندسۀ راه با یکدیگر حرکت می کنند
{section , choir} [موسیقی] سازهای هم خانواده در یک سازگان/ ارکستر
[علوم نظامی] ← جوخه

معنی کلمه گروه در دانشنامه عمومی

گروه (یگان نظامی). گروه یا نیم رَسَد یکی از یگان های نظامی است. هر گروه معمولاً از ۲۰ تا ۵۰ سرباز تشکیل می شود. سه یا چهار گروه با هم یک دسته را تشکیل می دهند. فرمانده یک گروه معمولاً گروهبان است.

معنی کلمه گروه در دانشنامه آزاد فارسی

گروه (group)
افرادی که در سازمانی با یکدیگر کار می کنند. در یک گروه رسمی به هر فرد در سازمان نقش مشخصی واگذار می شود (مثلاً یکی از کارمندان مدیر عامل می شود، دیگری مدیر مالی، و دیگری مدیر فروش). گروه غیررسمی، گروهی از افراد است که فارغ از ساختارهای رسمی سازمان با یکدیگر رابطه دارند، مثل کارمندان یک سازمان که با یکدیگر فوتبال بازی می کنند، یا افرادی که فرزندان شان به یک مهد کودک می روند. گروه های غیررسمی ممکن است مستقل از ساختارهای رسمی، در تولید و سرپرستی نقش داشته باشند، مثلاً، چه بسا دو یا سه نفر یکی از بخش های سازمانی را اداره کنند، در حالی که هیچ یک از آنان رئیس آن بخش نباشد. افرادی که معتقدند سازمان ها را باید گروه های رسمی با بهره گیری از ساختارهای رسمی اداره کنند احتمالاً تشکل های غیررسمی در یک سازمان را مخاطره آمیز می دانند.
گروه (دستور زبان). در اصطلاح دستور زبان، کلمه یا گروهی از کلمات که از یک هسته و یک یا چند وابسته شکل گرفته باشد و جانشینِ کلمۀ واحد یا مفید معنیِ واحد باشد. گروه از واحدهای کوچک تر (تکواژ و واژه) ساخته می شود و خود جزو واحد بزرگ تر زبانی، یعنی جمله، است. مثلِ «این اوضاع آشفتۀ ما». گروه ها به سه نوع تقسیم می شود: ۱. گروه اسمی، که هستۀ آن اسم یا جانشینِ اسم باشد. مثلِ «درسِ ما»، «این شهر زیبای ساحلی»، «گل ها»؛ ۲. گروه فعلی، که هستۀ آن یک فعل باشد. مثل «نمی گویید»، «باید برگشته باشد»، «برو». گروه فعلی همیشه جزو گزارۀ جمله است؛ ۳. گروه قیدی، کلمه یا گروهی از کلمات که در جمله می آید و فعل یا اجزای دیگر جمله یا کلّ جمله را مقیّد می کند. مثلِ: «دوستم، ساعتِ یک و نیم بعدازظهر، با قطار وارد شد». گروه قیدی را از جمله می توان حذف کرد.
گروه (ریاضیات). گروه (ریاضیات)(group)
در ریاضیات، مجموعهای با یک عمل، مانند ضرب یا جمع، که هر جفت از اعضای مجموعه را باهم ترکیب کند، به نحوی که (۱) حاصل ترکیب همواره عضوی از مجموعه باشد؛ (۲) مجموعه دارای عضوی، با نام عضو همانی (یکه)، باشد، به قسمی که حاصلِ ترکیب هر عضو با آن، به صورت هر یک از دو ترتیبِ ممکن، همان عضو باشد؛ (۳) به ازای هر عضو مجموعه، عضوی با نام وارون وجود داشته باشد، چنان که حاصل ترکیب آن دو، به صورت هر یک از دو ترتیبِ ممکن، عضو همانی باشد؛ و (۴) قانون شرکت پذیری (← عمل شرکت پذیر) در آن برقرار باشد. مثلاً، مجموعۀ همۀ اعداد صحیح، اعداد مثبت و منفیِ درست و صفر، با عمل جمع معمولی تشکیل یک گروه می دهد، زیرا: (۱) حاصلِ جمع هر دو عدد صحیح عددی صحیح است؛ (۲) این مجموعه شامل عضو همانی ۰ است که جمع آن با هر عدد تأثیری بر آن ندارد. مثلاً ۳=۰+۳؛ (۳) هر عدد صحیح یک وارون جمعی یا قرینه دارد. مثلاً قرینۀ ۷، ۷- است و مجموع هر عدد صحیح و وارونش ۰ است؛ و (۴) عمل جمع اعداد صحیح شرکت پذیر است، یعنی مجموع دو یا چند عدد صحیح، صرف نظر از دسته بندی آن ها در عمل جمع، یکی است، یعنی (A+B)+C=A+(B+C). نظریۀ گروه ها به بررسی ویژگی های گروه ها می پردازد.
گروه (شیمی). گروه (شیمی)(group)
در شیمی، ستون های عمودی عناصر در جدول تناوبی. عناصر هر گروه خواص شیمیایی و فیزیکی مشابهی دارند. مثلاً عناصر گروه اول (فلزات قلیایی) شامل لیتیوم، سدیم، پتاسیم، روبیدیوم، سزیوم، و فرانسیوم فلزاتی به شدت فعال اند و یون های تک ظرفیتی تشکیل می دهند. در هر گروه، خواص از بالا به پایین به تدریج تغییر می کند. در گروه اول، نقاط ذوب و جوش کم می شوند، اما چگالی و فعالیت شیمیایی افزایش می یابد. گروه هجده از گازهای نادر، و گروه دو از فلزات قلیایی خاکیتشکیل شده است. عناصری که بین گروه دو و گروه سه قرار دارند فلزات واسطهاند و گروه هفت شامل هالوژن هاست.

جملاتی از کاربرد کلمه گروه

چون عدد نبود میان آن گروه دو گواه آور نه زان آن گروه
اعرابئی به پرده ی کعبه درآویخته بود که: خداوندا، گروهی که با زبانشان به تو ایمان آوردند تا خونشان محفوظ ماند، آنچه خواستند، به دست آوردند. و ما اما با دلهامان به تو ایمان آورده ایم که ما را از عذاب خویش پناه دهی، پس ما را نیز به آرزویمان برسان.
در آن سپاهی با توپ‌های گردون کوب برآن گروهی با تیرهای خارا در
مردم ایمن شده به دشت و به کوه ناز و عشرت‌کنان گروه گروه
شرکت سایپم در دهه ۱۹۶۰ میلادی، خارج از گروه انی، شروع به ارائه خدمات نمود. این شرکت در سال ۱۹۶۹ کاملاً از شرکت انی جدا شد و به عنوان یک شرکت تابعه از انی، به فعالیت‌های خود ادامه داد.
و روز سه‌شنبه بیستم این ماه بوالحسن عراقی دبیر را خلعت و کمر زر دادند بسالاری کرد و عرب و برادرش را بوسعید خلعت دادند تا نایب او باشد و خلیفت‌ بر سر این گروه و با ایشان بخراسان رود تا آنگاه که بوالحسن بر اثر وی برود.
گروه دگر دیو اندر دره در آتش فکندند خود یکسره
بوهریره رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ روایت کند که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْه وَسَلَّم گفت خدای عزّوجلّ گوید من چنانم که بنده بمن ظنّ برد و من بازوام، چون مرا یاد کند پنهان، ویرا یاد کنم پنهان و اگر مرا یاد کند اندر میان گروهی، ویرا یاد کنم اندر میان گروهی به از ایشان، و اگر بمن نزدیکی کند مقدار یک بدست دو چندان بدو نزدیکی کنم و اگر زیادت بمن نزدیکی کند سه چندان بدو نزدیکی کنم، و اگر بمن آید برفتن، رحمت خویش بدو فرستم بپویه.
شه چین همی خواست تا آن گروه به نزدیک دشت آید از پیش کوه
قالَ گفت خدای: فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ آن زمین بر ایشان حرام ساختم، أَرْبَعِینَ سَنَةً چهل سال، یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ تا سامان گم کرده می‌باشند و راه نیابند بیرون شدن را، فَلا تَأْسَ، پس تو اندوه مبر، عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ (۲۶) برین گروه که از طاعت داری بیرون شدگانند.
نه خاکست پیدا نه دریا نه کوه ز بس تیغ داران توران گروه
مسلمانان، شخص کشته شده در عملیات استشهادی را «شهید» می‌دانند و به کار بردن واژه انتحاری برای چنین عملیاتی را صحیح نمی‌دانند. ممکن است یک عده از مسلمانان یک عملیات واحد را استشهادی بدانند و عده دیگری چنین نظری نداشته باشند. بعضی گروه‌های تروریستی از این واژه برای عملیات‌های انتحاری خود استفاده می‌کنند، با این حال قضاوت در مورد تروریستی بودن یک عملیات استشهادی در حالت کلی دشوار است و ممکن است عملیاتی که از آن با لفظ عملیات استشهادی نام‌برده شده عملیاتی تروریستی باشد.