معنی کلمه گرمسیر در لغت نامه دهخدا
زرّ است علم عمر بدین زر بده
در گرمسیر برف بزر داده به.ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 395 ).و بر آن نواحی ساخته بعضی نواحی سردسیر و بعضی گرمسیر و غله بوم است. ( فارسنامه ابن البلخی چ لیدن ص 128 ).
پیل [ را ] کز گرمسیر هند بیرون آورند
در خزر بستن به سرما برنتابد بیش از این.خاقانی.زمستانش به بردع میل چیر است
که بردع را هوای گرمسیر است.نظامی.
گرمسیر. [ گ َ ] ( اِخ ) نام ولایتی است در سواحل خلیج فارس. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد برون و جامعالتواریخ رشیدی شود.
گرمسیر. [ گ َ ] ( اِخ ) نام ولایتی است از ولایت بست و داور: خبر آمد که چنگیزخان به طالقان بلخ رسیده است و دو سه هزار مغول از راه گرمسیر بطلب. ( تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 194 ). اوبه جانب گرمسیر که اردوی او آنجا بود مراجعت نمود. ( ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 88 ). بعضی از سکان ولایات گرمسیر و غزنی که با ملک غیاث الدین دوستی داشتند بدو انهاء کردند. ( ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 90 ). رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد برون از سعدی تا جامی و ذیل جامعالتواریخ رشیدی صص 62- 89 - 11 - 112 و جهانگشای جوینی ج 1 ص 108 شود.
گرمسیر. [ گ َ ] ( اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه شهرستان اردستان. این دهستان در سازمان آمار به نام زواره منظور شده. دهستان مزبور در شمال شهرستان اردستان واقع حدود و مشخصات آن به شرح زیر است :
حدود: از شمال به دشت کویر، از جنوب به دهستان بالا و پائین ، از خاور به بخش انارک شهرستان نائین ، از باختر به کاشان. این دهستان مسطح بوده و هیچگونه عارضه ای در آن دیده نمیشود و در قسمت شمالی زمین های آن شنزار میباشد. هوای دهستان بواسطه مجاورت با کویر گرم بوده و آب زراعتی قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و مختصری صیفی جات و شغل اهالی زراعت و صنعت دستی محلی قالی و گلیم و عبابافی است. در قصبه زواره صنعت آهنگری معمول است. قراء مهم آن عبارتند از زواره ( مرکز دهستان )، مهاباد، مغار، ملک آباد. معدن نمک در شمال دهستان موجود است. در این دهستان 8 باب دبستان و یک باب دبیرستان دایر است. قصبه زواره در زمان هلاکوخان مغول محاصره و قنوات آن کوبیده شده که قسمتی از آن هنوز هم مخروبه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).