گردن افراز

معنی کلمه گردن افراز در لغت نامه دهخدا

گردن افراز. [ گ َ دَ اَ ] ( نف مرکب ) متکبر. خودپسند :
بازی کن و چابک و طرب ساز
مالیده سرین و گردن افراز.نظامی. || گردنکش :
در این سودا که با شمشیر تیز است
صلاح گردن افرازان گریز است.نظامی. || سربلند. نیرومند. قوی :
شبان آنچنان گردن افراز گشت
که آن پادشاهی بدو بازگشت.نظامی.

معنی کلمه گردن افراز در فرهنگ معین

(گَ دَ. اَ ) (ص فا. ) ۱ - متکبر، خودپسند. ۲ - گردنکش ، عاصی . ۳ - نیرومند، قوی .

معنی کلمه گردن افراز در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - متکبر خودپسند : بازی کن و چابک و طرب ساز مالیده سرین و گردن افراز . ( نظامی ) ۲ - سربلند مفتخر . ۳ - گردنکش عاصی : درین سودا که با شمشیر تیز است صلاح گردن افرازان گریز است . ( نظامی ) ۴ - نیرومند قوی : شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت . ( نظامی )

معنی کلمه گردن افراز در ویکی واژه

متکبر، خودپسند.
گردنکش، عاصی.
نیرومند، قوی.

جملاتی از کاربرد کلمه گردن افراز

درمن ار آتش زدی خندان شدم چون سوخته ور چو شمعم سر بریدی گردن افراز آمدم
مآل تیغ زبان نیست غیر سربازی به زیر تیغ کنی چند گردن افرازی؟
نشیند زود بر خاک سیه از گردن افرازی چو آتش هر که ز امداد خسان بر خویش می بالد
خروس از خواب شب شد گردن افراز ز نای ساز کرده تیز آواز
به عرض نیم نفس‌ کس چه‌ گردن افرازد حباب ما عرق انفعال پیدایی ‌ست
غرور خودنمایی ها به‌این زحمت نمی‌ارزد به رنگ شمع چند از سر بریدن‌ گردن افرازم
از سر تیغ گردن افرازان رخنه در فرق فرقدان باشد
گردن افرازی سرم را داشت دایم برسنان بدنیامد پیش من تا سر به پیش انداختم
تا شوی در گردن افرازی نمایان چون هدف با لباس کاغذین از تیر باران سرمپیچ
گردن افراز چو اشتر، و ز باد بانگ درگیرد هر دم چو درای