گردبر

معنی کلمه گردبر در لغت نامه دهخدا

گردبر. [ گ ِ ب ُ ] ( اِ مرکب ) افراز نجاران که بدان چوبها را سوراخ کنند و آن ترجمه مثقب است. ( آنندراج ). بیرم ، سکنه ، اسکنه. عتله. ( زمخشری ). برما. مته. برماه. برماهه. برمای :
توان چو اره تمنای پای بوسش کرد
اگرچه گردبر او بود دو سر ما را.سیفی ( از آنندراج ).|| دست افزاری باشد که چرم دوزیها خیمه را بدان سوراخ نمایند تا طناب از آن بگذرد. ( جهانگیری ).

معنی کلمه گردبر در فرهنگ معین

(گِ بُ ) (ص فا. ) = گردبرنده : ۱ - افزار نجاران که بدان چوب ها را سوراخ کنند. ۲ - مثقب ، بیرم ، برماه . ۳ - دست افزاری که چرم - دوزان خیمه را بدان سوراخ کنند تا طناب از آن بگذرد.

معنی کلمه گردبر در فرهنگ عمید

آلتی که نجار با آن چوب را سوراخ می کند.

معنی کلمه گردبر در فرهنگ فارسی

آلتی که نجاربا آن چوب راسوراخ میکند
( صفت ) ۱ - افزار نجاران که بدان چوبها را سوراخ کنند . مثقب بیرم بر ماه . ۲ - دست افزاری که چرم دوزان خیمه را بدان سوراخ کنند تا طناب از آن بگذرد .

معنی کلمه گردبر در ویکی واژه

گردبرنده:
افزار نجاران که بدان چوب‌ها را سوراخ کنند.
مثقب، بیرم، برماه.
دست افزاری که چرم - دوزان خیمه را بدان سوراخ کنند تا طناب از آن بگذرد.

جملاتی از کاربرد کلمه گردبر

احمدبن محمّدالسُلَمی گوید نزدیک ذوالنّون مصری شدم روزی طشتی زرین در پیش او دیدم، گردبرگرد اوبر، طیبها از عنبر و مشک و آنچه بدین ماند، مرا گفت تویی که اندر نزدیک ملوک شوی اندر حال بسط ایشان پس درمی به من داد تا به بلخ از آن درم نفقه می‌کردم.
همان ز موج صفا زنگ می برد از دل ز خط اگر چه نشسته است گردبر رویش
خرامیدن لاجوردی سپهر همان گردبر گشتن ماه و مهر
گردبر گشتم از نشیب و فراز دیدم آن روضه‌های دیده نواز
زان پیش که هردوجهان گردبرآرد ای بیخبران این چه سوارست ببینید