گردانیدن

معنی کلمه گردانیدن در لغت نامه دهخدا

گردانیدن. [ گ َ دَ ] ( مص ) تغییر دادن. تبدیل کردن. تعویض : گفت : یا عرب این دشمن شماست و از آن بتان و این دین شما بگرداند و بتان را نگونسار کند. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). و کسی قضای آسمانی نشاید گردانیدن. ( تاریخ سیستان ). خطبه به نام من کنید و مهر [ درم ] بگردانید. ( تاریخ سیستان ). یعقوب بدید، راه بگردانید. ( تاریخ سیستان ). تو مرا بر نوری نتوانست دید تا راه بگردانیدی. ( تاریخ سیستان ).
چو پیروزه بگردانی همی رنگ
چو آهن هر زمان پیدا کنی زنگ.( ویس و رامین ).و حیلتها ساختند تا رای نیکوی او را در باب مابگردانید. ( تاریخ بیهقی ). جامه بگردانید و تر و تباه شده بود و برنشست و بزودی به کوشک آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 16 ). سلطان برخاست و به گرمابه رفت و جامه بگردانید. ( تاریخ بیهقی ). حقا ثم حقا که دو هفته برنیامد و از هرات رفتن افتاد که آن قاعده بگردانیده بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 61 ).... اگر رأی عالی بیند باید که هیچکس را زهره نباشد و تمکین آن که یک قاعده را از آن بگرداند که قاعده همه کارها بگردد. ( تاریخ بیهقی ).
طلایه دلاور کن و مهربان
بگردان بهر پاس شب پاسبان.اسدی ( گرشاسب نامه ).پس خدای تعالی مار را لعنت کرد که ابلیس را در بهشت برد و صورت آن بگردانید. ( قصص الانبیاء ). هارون گفت : با برادر اول به خانه رویم و جامه بگردانیم. ( قصص الانبیاء ص 98 ).... و سخن میگفت از قضا و قدر که به هیچ چیز نگردد. سیمرغ گفت : یا نبی اﷲ! مرا بدین اعتقادی نیست سلیمان گفت : دعوی بزرگی کردی چگونه توانی گردانید؟ گفت : من بگردانم. ( قصص الانبیاء ص 170 ). و عادت خفتن از پس طعام و شام خوردن بباید گردانید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). نخست استفراغها باید کردن و دماغ پاک کردن و عادت طعام بشب خوردن بگردانیدن. ( ذخیره خوارزمشاهی ). پس معاویه زیادبن ابیه را به سبب کفایت و عقل به برادری بپذیرفت و نسب او به بوسفیان گردانید. ( مجمل التواریخ و القصص ). تا ابراهیم را نکشتند، منصور از سر مصلی ̍ برنخاست و جامه نگردانید. ( مجمل التواریخ و القصص ). چون بامداد شد امیر ماضی راه بگردانید و به راه دیگر به دروازه شهر رفت. ( تاریخ بخارا نرشخی ص 106 ). بوریحان از آن پس سیرت بگردانید. ( چهارمقاله ). دختر گفت مگر پادشاه نیت بگردانیده است. ( راحة الصدور راوندی ).

معنی کلمه گردانیدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گردش دادن حرکت دادن : ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنون عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم . ( سعدی ) ۲ - بدور در آوردن چرخاندن : بیامد بمانند آهنگران بگرداند رستم عمود گران . ۳ - تغییر دادن دیگر گون کردن : کاردین و شریعت بدست مجبران نیست تا چنانکه خواهند بگردانند . ۴ - واژگونه ساختن معکوس کردن : همی تا بگردانی انگشتری جهان را دگرگون شده داوری . ۵ - ترجمه کردن تفسیر کردن . ۶ - در ترکیبات بمعنی کردن آید : بیمار گرداندن عاجز گرداندن غافل گرداندن و غیره . یا گرداندن از کسی مری را . آنرا از وی گرفتن : منصور ... سفاح را گفت : بشتاب بکار بومسلم و اگر نه این کار از ما بگرداند و هرچ خواهد کردن با این شوکت و عظمت که من از او می بینم ... یا گرداندن از چیزی امری را . آنرا از وی دور کردن دفع کردن آن از وی : بتخت و سپاه و بشمشیر و گنج زکشور بگردانم این درد و رنج . یا گرداندن لباس . عوض کردن آن تغییر دادن آن .

جملاتی از کاربرد کلمه گردانیدن

با تهیه‌کنندگی خوب دکتر دره به همراه آهنگ متن، بیت ماشین درام و صفحه گردانیدن خراش‌آمیز «دی‌جی یلا»، به‌طور کلی با یکدیگر به عنوان «ماهر و متخصص» در جوامع هیپ-هاپی نقد شدند. برخی از نقدها اذعان داشتند، پشتیبانی کم و بودجه اندکی که به آلبوم و اهمیتش داده شده بود، در مقابل تهیه‌کنندگان دیگری مانند «مارلی مال» بسیار ناچیز بود.
و گفته‌اند: هر معروفی که اللَّه تعالی بر بنده فریضه گردانیده است، یابنده بطوع خود در آن شروع کرده، و بجای آورده، آن بر است، و هر حدی که خدای تعالی در شریعت نهاد، و هر اندازه که پدید کرد چون بنده بر آن اندازه بایستد، و آن حدود بجای آرد، آن تقوی است. و اثم حدود شرائع از جای خود بگردانیدنست، و عدوان از حق بیرون شدن و بر خود و بر خلق خدا ستم کردن. پس تحذیر کرد و گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ و لا تستحلوا محرما، إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ اذا عاقب. عقوبت و عقاب آنست که با جانی گردد بر عقب جنایت او از پاداش بد.
به بخش دوم آیه ۳۳ سوره احزاب، آیه تطهیر گفته می‌شود. تطهیر در لغت به معنای پاک کردن و در این آیه به معنای پاک گردانیدن از هر پلیدی و گناه است. آیه عصمت نام دیگریست که برای این آیه به کار رفته‌است. به باور راغب اصفهانی، لغت‌شناس سنی مذهب، تطهیر در این آیه به معنای «تقدیس» است و غیر از پاکی از نجاست می‌باشد.
ذلِکَ این بآنست، بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً که خدای نبود آن را که بگرداند و تغییر کند، نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی‌ قَوْمٍ نیکویی را و نعمتی را که بآن نیکویی کرد بر قومی، حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ تا آن گه که ایشان آن را تغییر کردند و بگردانیدند بخویشتن خویش، وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. (۵۳) و خدای شنوایی است دانا.
او و غلام هر دو پای به اسب و استر گردانیدند و روی به آموی نهادند.
قوله: وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ... ابن عباس گفت: این آیت در شأن احبار جهودان آمد، که صفت و نعت نبوت مصطفی (ص) را بپوشیدند. و معنی «بخل» اینجا کتمان علم است که اللَّه ایشان را داده بود و ایشان بپوشیدند و بگردانیدند.
پس اگر تأخیر کند روا باشد، که فریضه حجّ در سنه خمس فرود آمد، و مصطفی (ص) تا سنه عشر در تأخیر نهاد، که در سینه ستّ بیرون آمد بقصد مکه، تا عمره کند کافران او را بازگردانیدند به حدیبیه. و در سنه سبع باز آمد و عمره قضاء کرد و حج نکرد، و در سنه ثمان فتح مکه بود و بی‌عذری که بود حج نکرد و به مدینه باز شد، و در سینه تسع بو بکر را امیر کرد بر حاجّ و خود نرفت، و در سنه عشر رفت و حجة الوداع کرد. پس معلوم شد که تأخیر در آن رواست.
هر که از مژگان دلدوز تو می جوید امان راه گردانیدن از تیر قضا دارد امید