گردانی

معنی کلمه گردانی در لغت نامه دهخدا

گردانی. [ گ َ ] ( حامص ) صفت فاعلی بعلامت ( ان )+ ی حاصل مصدر که بصورت پساوند یا جزء دوم کلمه مرکب آیدو به معانی مختلف گردیدن ، گرداندن و گردانیدن به کار رود و این ترکیب ها و نظایر آنها از آن آمده است.
ترکیب ها:
- آهوگردانی . تعزیه گردانی. رخ گردانی. روگردانی. زبان گردانی. سرگردانی. شبیه گردانی. و رجوع به هر یک ازمدخل ها و گرداندن و گردانیدن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه گردانی

او ایفاگر نقش اصلی فیلم رهگیر به کارگردانی متیو رایلی بود که در ژوئن ۲۰۲۲ اکران شد.
ای عشقِ تو عینِ عالم حیرانی سودای تو سرمایهٔ سرگردانی
گر شود انگشت زاهد رهبرم در کار عشق تاب سرگردانی ام چون سبحه صد دانه ده
امیر مسعود چون برین حال واقف گشت، مشغول دل شد و خالی کرد با بونصر مشکان و بسیار سخن رفت و بر آن قرار دادند که سیّاح را بازگردانیده آید و بمقدّمان نامه نبشته شود تا هرون را نصیحت کنند و فرود آرند تا فسادی نه پیوندد تا چندانکه رایت عالی بخراسان رسد، تدبیر این شغل ساخته شود. و قرار دادند تا امیر عزیمت‌ را بر آنکه سوی بست حرکت کرده آید تا از آنجا بهرات رفته شود، درست کرد، و نامه فرمود بخواجه احمد عبد الصّمد درین معانی تا وی درین مهمّ چه بیند و آنچه واجب است بسازد و از خویشتن بنویسد، و بونصر خالی بنشست و ملطّفه‌ها بخوارزم نبشته آمد سخت خرد و امیر همه توقیع کرد؛ و سیّاح را صلتی بزرگ داده آمد و برفت سوی خوارزم. و سوی وزیر آنچه بایست در این ابواب نبشته شد. و بابی خواهد بود احوال خوارزم را مفرد، ازین تمامتر، اینجا حالها بشرح نمیکنم‌ .
آرایش مرگ فیلمی به کارگردانی و نویسندگی افشین شرکت محصول سال ۱۳۷۳ است.
-این فیلم در چهار رشته ازجمله بهترین فیلم،بهترین کارگردانی،بهترین بازیگرنقش اول مرد و..نامزد جایزه اسکارشداما فقط در دورشته فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش اول زن برنده گردید.
گاهم کنی خندان نظر گویم شدی یارم دگر چشمی بگردانی دگر بیگانه تر بازم کنی
دریغا این سخن را چون قلب کنی و بازگردانی، جایی برسد که باید گفتن که دوستان او پرورده‌ی لطف و قهر خدا باشند. هر روز هزار بار از شراب وصل، مست گردند و به عاقبت زیر لگد فراق او پست شوند. عاشق هنوز مرید است و مرید را بر درخت فراق کنند در این عالم. مگر نشنیده‌‬ای که در آن عالم با جویندگان او چه خطاب می‬‌کنند؟ این می‬‌گویند:
یکی را از پیران مریدی بود که وی را از دیگر مریدان مراعات بیش می کرد. دیگر مریدان را غیرت آمد. مرغی به هر یکی داد که این بکشید چنان که کسی نبیند. همه جای تنها شدند و بکشتند. آن مرید مرغ بازآورد. گفت، «چرا نکشتی؟» گفت، «هیچ جای نیافتم که کشتمی که کسی نبیند. که وی همه جا می بیند». پس درجه بدین معلوم گردانید دیگران را که وی همیشه در مشاهده است و به کسی دیگر التفات نمی کند.
ندانمت ز کجا آن سپر به دست آید که تیر آه من از آسمان بگردانی
«بر ما پوشیده نیست ازین چه‌ تو امروز گفتی و خواهی کرد. و هیچ خوش نیامد سخن تو آن قوم را که پیش ما بودند. اکنون تو ایشان را باز مالیدی‌، ناچار ما ترا راستگوی گردانیم و فردا بدین شغل نامزد کنیم و هر چه ممکن است درین باب بجای آریم و مال بسیار و مردم بی‌شمار و عدّت تمام دهیم تا بر دست تو این کار برود و مخالف برافتد بی‌ناز و سپاس‌ ایشان و تو وجیه‌تر گردی، که این قوم را هیچ خوش می‌نیاید که ما مردی را برکشیم تا همیشه نیازمند ایشان باشیم و ایشان هیچ کار نکنند.