( گردآفرید ) گردآفرید. [ گ ُ ف َ ] ( اِخ ) نام دختر گژدهم است : زنی بود بر سان گرد سوار همیشه به جنگ اندرون نامدار کجا نام او بود گردآفرید که چون او به جنگ اندرون کس ندید.فردوسی.
معنی کلمه گردآفرید در فرهنگ فارسی
( گرد آفرید ) نام دختر گژدهم که با سهراب در کنار دژ سپید جنگید : [ چو آگاه شد دختر گژدهم که سالار آن انجمن گشت گم ... ] [ زنی بود برسان گرد سوار همیشه بجنگ اندرون نامدار ] [ کجا نام او بود گرد آفرید که چون او بجنگ اندرون کس ندید . ] ( شا. بخ . ۴۴۹ : ۲ ببعد )
معنی کلمه گردآفرید در فرهنگ اسم ها
اسم: گرد آفرید (دختر، پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: gord āfarid) (فارسی: گردآفريد) (انگلیسی: gord-afarid) معنی: گرد آفریده، از شخصیتهای شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر جنگاور ایرانی فرزند گژدهم که با سهراب در کنار دژ سپید، نزدیک مرز توران جنگید، گُرد آفریده، ( در اعلام ) نام دختر گژدهم که با سهراب در کنار دژ سپید جنگید، نام دختر گژدهم از مرزداران ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، فرمانده لشکر مرزبانان ایران در نبرد با سهراب
معنی کلمه گردآفرید در دانشنامه آزاد فارسی
گردآفرید. گُرْدْآفَرید در شاهنامۀ فردوسی، از پهلوانان دِژ سپید و دختر گَژدَهَم، مرزدار ایرانی. چون سهراب، در حمله به دژ سپید، هُجیر را که نگهبان دژ بود به بند کشید و به نزد هومان فرستاد، گردآفرید که تحمل این ننگ را نداشت لباس مردانه پوشید و گیسو در زیر کلاه خود پنهان کرد و به جنگ سهراب شتافت. گردآفرید در هنگامۀ نبرد، با این که با شمشیر خود نیزۀ سهراب را به دو نیم کرد، چون در خود تاب مقاومت نیافت روبه فرار گذاشت. سهراب بر او تاخت و کلاه خود از سر او برگرفت و با این که او را به کمند کشید، گردآفرید به نیرنگ خود را رهانید و به درون دژ سپید رفت و از بالای دژ بانگ برآورد که دختران ایرانی زن تورانیان نمی شوند. سپس شب هنگام به تدبیر گژدهم همۀ ساکنان دژ، که تاب مقاومت دربرابر سهراب چهارده ساله را نداشتند، از راه پنهان روی به ایران نهادند و سهراب جز جای خالی آنان را نیافت.
معنی کلمه گردآفرید در ویکی واژه
~ از زنان اسطورهای در شاهنامه دختر گژدهم احتمالا همسر هجیر یکی از مرزبانان ایران در زمان کیخسرو است، گردآفرید هنگام محاصره دژ سپید مجبور شد از قلعه بیرون بیاید و با سهراب پیکار کند. چو سهراب را دید گرد آفرید ..... که برسان آتش همی بردمید
جملاتی از کاربرد کلمه گردآفرید
چو سهراب را دید گردآفرید که برسان آتش همی بردمید
بزد بر کمربند گردآفرید زره بر برش یک به یک بردرید
کجا نام او بود گردآفرید زمانه ز مادر چنین ناورید
بدانست کاویخت گردآفرید مر آن را جز از چاره درمان ندید