گذشتنی

معنی کلمه گذشتنی در لغت نامه دهخدا

گذشتنی. [ گ ُ ذَ ت َ ] ( ص لیاقت ) قابل گذشتن. به اتمام رسیدنی. پایان یافتنی. بسررسیدنی :
هرگز به پنج روزه حیات گذشتنی
خرم کسی شودمگر از موت غافلی.سعدی.

معنی کلمه گذشتنی در فرهنگ عمید

۱. قابل گذشتن.
۲. پایان یافتنی، فناشدنی: هرگز به پنج روزه حیات گذشتنی / خرم کسی شود مگر از موت غافلی (سعدی۲: ۶۸۰ ).

معنی کلمه گذشتنی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - قابل گذشتن شایسته عبور . ۲ - پایان یافتنی فنا شدنی : هرگز به پنجروزه حیات گذشتنی خرم کسی شود ? مگر از موت غافلی ? ( سعدی )

جملاتی از کاربرد کلمه گذشتنی

در ششدری و مهره به کف مانده هان و هان مهره نشاندنی و ز ششدر گذشتنی است
بر هر که هست، چون خوش و ناخوش، گذشتنی است خرّم کسی که با دل آگاه بگذرد
چون عاقبت گذاشتی و گذشتنی است خود رابه منتهای مطالب رسانده گیر
بهر دوباره زادن جانت ز امهات زین واپسین مشیمهٔ دیگر گذشتنی است
دلدار تا تو رفته‌ای از خود رسیده است بیدل‌گذشتنی که همین شاهراه اوست
درین بهار به گلزار رفتنی دارد به پای بوی گل از خود گذشتنی دارد
نیک است ازان که نیک و بدش بر گذشتنی است چیزی دگر همی نشناسم فضیلتش
چو سحر تلاش‌گذشتنی ز جهات بایدت آنچنان که ز صد فشاندن آستین گذرد شکستن دامنی
عمرم یکبار زد کناری با تو چون عمر گذشتنیست باری با تو
رستن ز قلزم وهم از سرگذشتنی داشت یاس این‌کدو به خود بست‌ تا زندگی شناکرد