گذری

معنی کلمه گذری در لغت نامه دهخدا

گذری. [ گ ُ ذَ ] ( ص نسبی ) عابر. ابن سبیل. رونده : آورده اند که در آبگیری از راه دور و از گذریان و تعرض ایشان مصون ، سه ماهی بودند. ( کلیله و دمنه ). || نغل ؛ کنده ای بود فراخ از بهر چارپایان و گذریان در آنجا مأوی ̍ گیرند و به تازی کهف خوانند. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).

معنی کلمه گذری در فرهنگ فارسی

( صفت ) عابر گذرنده جمع : گذریان : آورده اند که در آبگیری از راه دور و از گذریان و از تعرض ایشان مصون سه ماهی بودند .

معنی کلمه گذری در فرهنگستان زبان و ادب

{transit} [مشترک حمل ونقل] بخشی از جابه جایی مسافر و کالا بین مبدأ و مقصد که مستلزم عبور از کشور ثالث باشد متـ . گذر 4

جملاتی از کاربرد کلمه گذری

ز قبای نیلگونت بگمان فتاده خلقی که مگر به نیل چشمم گذری کنی نهانی
هر جا گذری اشک من از دیده پدیدار هر سو نگری روی وی از پرده هویداست
«ترکی» اگر به جانب میخانه بگذری همراه خود ببر ز کرم دفتر مرا
و ظاهرتر ازین ابداع چه باشد که اقرار باید کردن که جزوهاء متفرق بی جان و بی هیچ دانش بخواست کسی فراز آمدند و شکل پذیرفتند و طبعها گرفتند و‌اندر مکانها بترتیب بایستادند و بر یکدیگر نیامیزند، و آنچ آنکس خواهد از ایشان حاصل همی آید بی هیچ خواست ایشان؟و شایستگی جوهر هیولی مر پذیرفتن این طبایع مختلف را و استادن اقسام جسم برین صورتهاء طبیعی‌اندرین مکانها بترتیب، و حاصل آمدن نباتها و حیوانات ازین طبایع بمیانجی نفسهاء نمایی و حسی همه گواهی دهند که این مایه را اعنی هیولی را سازنده این مصنوع پدید آورد بابداع، از بهر پذیرفتن او مرین معانی را و حاصل شدن غرض صانع ازو، و این اثبات ابداع است بگواهی مبدعات از مخلوقات؛ از بهر آنک این دلیلها نفس ناطقه همی گیردبتایید عقل ازین موجودات عالم که مخلوقات است. از بهر این گفتیم که این اثبات ابداع است بگواهی مبدعات از مخلوقات. و اکنون بیانی مفصل گوییم وزین شرح بگذریم بشرح دیگر.
چون تو فرمودی که از بگذشته ها ما بگذریم سر بسر چون سر بر این درگه بسائی آمدیم
او بعد از مدتی از خود و اسلندرمن عکس می‌گیرد دوربین را به درون جاده می‌اندازد رهگذری عکس را می‌بیند بعد از چند روز جنازه بچه در جنگل پیدا می‌شود دلیل موفقیت این داستان حرفه‌ای ساخته شدن عکس بود
عمل القای جریان الکتریکی، نتیجهٔ پدید آمدن میدان مغناطیسی، پیرامون سیمی است که جریان الکتریکی از آن می‌گذرد. جریان الکتریکی گذری از سیم، شار مغناطیسی متناسب با جریان پدیدمی‌آورد؛ بنابراین، هر تغییری در این جریان الکتریکی، ولتاژی می‌سازد که با تغییر جریان الکتریکی مخالفت می‌کند و مانع این امر می‌شود. این ولتاژ که با یکای «ولت» سنجیده می‌شود به صورت حاصل‌ضرب القاوَری القاگر در مشتقّ جریان الکتریکی نسبت به زمان محاسبه می‌شود.
برین مرز درویشی و رنج هست کزین بگذری باد ماند به دست
ز بیم طعنه، به هر کجا روی، به هرکه رسی چو آفتاب، سراسیمه‌وار می‌گذری
نمایشنامه "آونگ خاطره های ما" سالها پیش در ایران برای چاپ آماده شد اما توفیق انتشار نیافت. و نیز در سال ۱۳۷۴ قرار بود کارگردان خوب تئاتر، حسین عاطفی آن را اجرا کند که پس از چهارماه تمرین همراه با جمال اجلالی، توفیقی به دست نیاورد. ابتدا نام اصلی اثر، ...و خدا گاو را آفرید، به اجبار تغییر یافت و سپس اجرای آن منع شد. سالها طول کشید و بر همه ما ماجراها گذشت که وصفش طولانی است. بگذریم.
آلمادوشن واژه‌ای ترکی و جایی است، که سیب افتاد. ارگ بر فراز کوهی است با قله‌ای تخت و در نزدیکی آن روستایی است همنام با آن. در کنار لبهٔ جنوبی قله، آواری از ساختمانی بزرگ و چهارگوش برجای مانده‌است. آلمادوشن در گذری ۱۵۰۰ ساله؛ از دوره اشکانیان تا قرن ۷ هجری قمری، قلعه‌ای با کاربرد نظامی بوده‌است.
در کرم حیله گری بیش نیی جود را رهگذری بیش نیی
بر تربتش که تبت و چین شد چو بگذری از بوی نافه عطسهٔ مشکین زند مشام
گذری کن به سوی میخانه تا ببینی حقیقتش ز مجاز